یاد دوست را زنده بدار!
همه انسانها دوستدار آنند که نامشان جاویدان بماند زیرا خود را در آن می بینند. از همین رو انسان پول بسیار خرج ساختن یک مسجد می کند تا نام او را جاودانه سازد یا برجی برپا می کند تا موجب شهرت او گردد یا شبهای بسیاری بیدار می ماند تا کاری کند که در جهان بلندآوازه گردد، لذا حقّ فرزند بر پدر آن است که نامی نیک برای او برگزیند زیرا این نام تا آخر عمر با او خواهد بود و اگر نامی زیبا داشته باشد احساس راحتی می کند در صورتی که اگر نامی زشت داشته باشد پیوسته از کسی که این نام را بر او نهاده ناخشنود خواهد بود. حال که هر انسانی نام خود را دوست دارد پس ما نیز باید در سخنان خود اسامی مردم را به خاطر بسپاریم و بکوشیم هرچه بیشتر اسم حفظ کنیم. اگر دوستی دو اسم دارد او را به اسمی بخوانیم که بیشتر موردعلاقه اوست. پیامبراکرم(ص) می فرماید:« هرگاه کسی پیش تو آمد از نام او و پدرش بپرس که این به محبت استواری بیشتری می بخشد». بدون دانستن نام چگونه ممکن است دوستی تحقق یابد؟ اگر از شخصی که دوستش را می ستاید نام او را بپرسند و او نام وی را نداند یا فراموشش کرده باشد آیا نباید در این هنگام معتقد شد که شناخت وی از دوستش شناختی احمقانه بوده است؟
در دهکده کوچک «استونی پونیت» در نیویورک، کودک یکی از خانواده های این روستا درگذشت و در حالی که همسایه ها برای تشییع جنازه او آماده می شدند« جیم فارلی» به اسطبل رفت تا برای شرکت در تشییع جنازه اسب خود را یراق کند. زمین پوشیده از برف بود و هوا سرمای گزنده ای داشت و توفان شدیدی می وزید، در این هنگام ناگاه اسب او جستی زد و دو پایش را در هوا بلند کرد و ضربه ای بر فارلی وارد آورد که موجب مرگ او شد، در نتیجه در آن روز در دهکده کوچک استونی پونیت تشییع جنازه دو نفر انجام گرفت. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 93/3/12 :: ساعت 4:38 عصر )
دوستی خود را به زبان آورید!
اگر به دوست خود بگوییم که دوستش داریم، احساس محبت او نیز نسبت به ما برانگیخته می شود. چنین سخنی اگرچه خیلی کوتاه است ولی در همه پیوندهای انسان با برادرش تأثیری بسزا دارد زیرا محبت همچون عطری است در شیشه دل که باید سر آن را برداشت تا بوی عطر آن منتشر شود.
فردی می گوید: به جمعی ناآشنا وارد شدم و توانستم به قلب هر آن که با او هم صحبت شدم راه یابم و تنها یک نفر بود که هرچه به او نزدیک می شدم احساس می کردم از وجود من در رنج است. مدتی اندیشیدم که چگونه به قلب او راه یابم و نقشه هایی کشیدم و آنها را به اجرا درآوردم ولی هیچ یک از آنها فایده ای نداشت. هنگامی که قانع شدم نمی توانم در دوستی را با او بگشایم در حالی که نیمی از چهره خود را از من برگردانده بود به او گفتم: دوست من! لطفاً به سخنان من گوش کن، و به دنبال این جمله بود که ناگهان به من نگریست و چشمان خود را به چشمان من دوخت و با اشتیاق یک دوست به سخنان من گوش داد، نزدیک بود از سخن بازایستم که گفت: چه گفتی؟ دوست! گمان کردم که از این کلمه خوشش نیامده و در حالی که می کوشیدم به نحوی سخن خود را اصلاح کنم گفتم:آری، صادقانه عرض می کنم که شما را همچون خود دوست دارم. در این هنگام بود که آن مرد سخن مرا قطع و شروع به بوسیدن من کرد و از همین لحظه بود که آن مرد به یکی از عزیزترین دوستان من تبدیل شد.
این، سخن غریبی نیست و روایات نیز بر آن تأکید دارند چنانچه رسول اکرم(ص) می فرماید:« هرگاه یکی از شما کسی را دوست دارد باید او را آگاه گرداند»(1). اگر فردی پیش شما بیاید و به شما اظهار محبت کند و شما بدانید که او در مقابل، هیچ چیز از شما نمی خواهد آیا آسایشی نمی یابید و هنگام ملاقات او شاد نمی شوید؟ پیامبراکرم(ص) می فرماید:« کسی که محبت برادر مؤمنش را در دل داشته باشد و این محبت را به او اظهار نکند به تحقیق خیانت ورزیده است».
در حدیث آمده است که: مردی به مسجدی گذر کرد در حالی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در مسجد نشسته بودند. در این هنگام یکی از همنشینان این دو امام(ع) عرض کرد: به خدا سوگند من این مرد را دوست دارم.(2) امام باقر(ع)به او فرمود: نزد او برو و محبتت را به او اظهار کن زیرا این کار موجب بقای محبت و شخصیت و اجتماع بیشتر می شود.
پیامبراکرم(ص) می فرماید:« هرگاه یکی از شما کسی را دوست می دارد، باید او را از محبت خود آگاه گرداند که این کار برای اصلاح امور طرفین بهتر است.»
بنابراین باید به محبت خود نسبت به دیگران تصریح کنیم که همین کلمات محدود در روابط ما با مردم و بویژه دوستان تحولی شگرف در پی خواهد داشت.
پی نوشت ها :
1-بحارالانوار/ج71/ص 182
2-بحارالانوار/ج71/ص 181
منبع: مدرسی، سید هادی؛ (1386)، دوستی و دوستان: مجموعه معارف اسلامی در هنر رفتار با مردم، ترجمه ی حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم.
مرزهای دوستی کجاست؟
نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر
امام صادق(ع) می فرماید: «دوستی حدّ و مرز دارد»(1).
دوستی مانند هر چیز دیگری در زندگی محدود به حدودی است و اگر از این حدود فراتر رویم به دوستی وفادار نمانده ایم. برای آن که از مرز دوستی خارج نشویم و همچنان نپنداریم که در مرز قرار داریم لازم است درنگی کنیم و مرزهای «اخلاقی» دوستی را روشن سازیم.
این مرزها کدام است؟
امام صادق(ع) می فرماید:« دوستی مرز دارد و کسی که این حدود را رعایت نکند او را به کمال دوستی نسبت ندهید». آنگاه می افزاید:« نخستین مرز دوستی این است که آشکار و نهانتان با دوست یکی باشد»(2). دلیلش آن است که میان دوستان هیچ چیز نباید مانع شود حتی خدایی تن نباید آنان را از همدلی بازدارد. بنابراین میان دوستان چاپلوسی و دروغ و نفاق نیست. دل و زبانشان یکی است. اگر یکی از دیگری لغزش ببیند با کمال ادب به او می گوید و طرف مقابل نیز با کمال ادب آن را می پذیرد.
به همین دلیل ملاحظه می کنیم دوستانی که زیاد به هم نزدیک و با هم یکدلند ناراحتیهای یکدیگر را از خطوط چهره و لرزشهای دل یکدیگر می شناسند. جابر جعفی می گوید: در برابر امام باقر(ع) بی سبب آه کشیدم و احساس ناراحتی و دلگیری کردم. عرض کردم: یابن رسول الله! گاه بدون آن که مصیبتی به من برسد یا بلایی سرم بیاید احساس غم و اندوه می کنم تا جایی که خانواده ام و دوستم آن را در چهره ام می بینند. امام فرمود: درست است جابر! خداوند مؤمنان را از گل بهشت آفریده و از شمیم روح خود در آنها دمیده است. به همین دلیل مؤمنان برادر تنی اند و اگر به یکی از آن ارواح مؤمن- در شهری از شهرها- ناراحتی و اندوهی رسد دیگر ارواح اندوهگین می شوند چون از او هستند».
این است عمق دوستی. تبادل احساسات میان دوستان گاه به حد تبادل احساسی دوقلوها می رسد. معروف است که افراد همزاد چنان از لحاظ احساسی به هم نزدیکند که اگر یکی از آنها گرسنه و یا تشنه شود دیگری نیز احساس گرسنگی و تشنگی می کند. این حالت در بعضی موارد به درجه ای می رسد که اگر یکی از آنها بیمار شود دیگری نیز همان بیماری را می گیرد.
چرا نباید ما نیز در دوستیهای خود همچون دوقلوها باشیم؟ ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 93/3/12 :: ساعت 4:37 عصر )
آداب دوستی را رعایت کنید
نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر
آیا این صحیح است که به قول این ضرب المثل عربی: آداب در میان دوستان ساقط می شود؟ پاسخ این سؤال آن است که اگر مقصود از سقوط آداب از میان رفتن تکلّف میان آنهاست آری این سخن صحیحی است اما اگر به مفهوم سقوط احترام طرفینی و حیا باشد بدون تردید سخنی خطاست زیرا اگر به این معنا باشد که آداب در میان دوستان سقوط کند و حیا از میانشان رخت بربندد چنین عملی به میان همه مردم راه پیدا خواهد کرد و لذا باید نسبت به دوستان و نزدیکان مقید به آداب بود.
اگر فرزندی پدر و مادرش را احترام نکند خود موجب خواهد شد که آن پدر و مادر او را عاق کنند و به دنبال نافرمانی این فرزند در برابر پدر و مادر به خشم خدا در دنیا و آخرت گرفتار آید. همچنین دختری که به رهنمودهای خانواده خود مقیّد نباشد، از آداب اجتماعی خارج خواهد شد و به همین ترتیب است برادر نسبت به برادر و خویشاوندان نسبت به یکدیگر و دوست نسبت به دیگر دوستان خود. پس بدون ادب دوستیی نخواهد بود.
سؤال دیگر آن است که آدابی که مردم بطور کلی و دوستان بطور خاصّ باید نسبت بدان مقید، باشند کدام است؟
پاسخ آن است که: اسلام، مجموعه ای از آداب را وضع کرده تا دوستی، ثمرات خود را در جامعه در دسترس همگان قرار دهد و عموم مردم با پیوند و پیوستگی به زندگی خود ادامه دهند در این جا به بیان این آداب می پردازیم:
اول: اجازه خواستن برای ورود
پیش از آن که به خانه یا اتاق دوستمان درآییم باید اجازه گرفته یا دست کم او را از آمدن خود آگاه گردانیم زیرا شاید که او در وضعی باشد که نمی خواهد او را در آن وضع ببینیم، پس چرا خود و او را به سختی بیندازیم؟
ورود بدون اجازه از یک سو اهانت به دیگران و از سوی دیگر اهانت به خود ماست و چه بسیار افرادی که بدون اجازه بر دوستان خود وارد شده اند و آنها چنین فردی را در این کار تقبیح کرده اند.
دوستان انسان همگی بشرند نه فرشته و از همین روی احساسات و عواطفی دارند که باید پیش از هر چیز بدان احترام گذاشت، و لذا کسی که بدون اجازه بر دوستان خود وارد می شود جز این سخن نمی شنود که: آیا تو انسانی؟! و چرا در نزدی؟!
خداوند متعال بیش از یک آیه پیرامون آداب دخول بر دوستان یا خانواده نازل فرموده است:« ای کسانی که ایمان آورده اید به خانه ای غیر از خانه خود بی آن که اجازت طلبیده و بر ساکنانش سلام کرده باشید داخل مشوید.»(1)
اجازه گرفتن برای ورود به خانه دیگران هر قدر هم به انسان نزدیک باشند ضروری است. خداوند متعال برای وارد شدن اولاد و خدمتگزاران به خانه حدودی را مشخص کرده می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید باید بندگان شما و آنها که هنوز به حد بلوغ نرسیده اند در سه هنگام از شما برای وارد شدن به خانه رخصت طلبند: پیش از نماز صبح و هنگام ظهر که لباس از تن بیرون می کنید و بعد از نماز عشا، این سه وقت، وقت خلوت شماست»(2). ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 93/3/12 :: ساعت 4:36 عصر )
به دوستان خود خیانت نکنیم
نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر
آیا ما می توانیم هرگاه بخواهیم دوستان خود را ترک گوییم؟
این پرسش را یکی از مردم با من مطرح کرد و پاسخ من آن بود که: ما اگر دوستان خود را همچون کالایی بدانیم که آن را خریداری می کنیم یا ماشینی که در اختیار می گیریم یا خانه ای که در آن سکونت می گزینیم در این صورت می توانیم آنها را ترک گوییم یا هرچند گاه یک بار تغییرشان دهیم، دقیقاً همچنان که با کالا یا ماشین و یا خانه رفتار می کنیم.
ولی اگر پیوند دوستی را- چنان که دیدگاه اسلام نیز چنین است- پیوندی مقدس بدانیم که خداوند آن را مبارک دانسته دیگر نمی توانیم آنها را ترک کنیم یا تغییرشان دهیم زیرا فردا روزی خداوند درباره آنها و آنچه برایشان رخ داده سؤال خواهد کرد. به همین سبب اسلام ما را از عاقبت گرفتار شدن در دام شیطان برحذر می دارد، شیطانی که پیوسته می کوشد پیوند مقدس دوستی را با واداشتن یکی از دو طرف به خیانت، بگسلد. خیانت میان دوستان دلیل عمده فروپاشی پیوند آنهاست و همین خیانت در حقّ آنها گاهی موجب می شود که آنان عقده هایی روانی پیدا کنند که در آینده نیز به فکر برقراری دوستی با دیگران نیفتند.
چه دوستیهای استواری که دهها سال ادامه یافته و با راه یافتن خیانت بدان آتش گرفته و از میان رفته است، و چه بسیار دوستان صمیمی که خیانت، دوستی آنها را کاملاً به جدایی تبدیل کرده است. خیانت در دوستی بدان معناست که دوستی خلاف آنچه برای دوستش اظهار می دارد در دل داشته باشد و برای یک دوست کافی است که نشانه های چنین نیت پلیدی را در دوستش بیابد تا رشته دوستیش را با او قطع کند. آیا چنین نیست که هریک از ما اگر به سوءنیت دوستش پی برد حتی اگر سالها با او زندگی کرده باشد ترکش گوید؟ چرا؟ زیرا هیچ انسانی دوست نمی دارد دیگران با دورویی با او رفتار کنند و راضی به دوستی ای نیست که براساس مقدس استوار نباشد. به همین سبب براحتی از دوستی مصلحتی که هیچ پیوند مقدسی آن را به ما ارتباط نمی دهد و کوچکترین جرقه شهوت یا خشم بنیان آن را درهم می ریزد چشم می پوشیم.
براین اساس، اسلام، خیانت را دقیقاً تعریف کرده و بشدت از آن برحذر داشته است و خطوط ظریفی را که ممکن است خیانت در آن رشد کند آشکار ساخته است.
در این جا به بیان پاره ای از این خطوط از دیدگاه اسلام که باید از آنها پرهیز کرد، می پردازیم: ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 93/3/12 :: ساعت 4:36 عصر )
برای دوستان خود دعا کنید!
تاکنون چند بار پس از نماز برای دوستانتان دعا کرده اید؟ آیا تاکنون قلبتان از ترس عذاب آخرت برای آنها تپیده و در شب با چشم گریان برای آنها طلب آمرزش کرده اید؟ و آیا برای آنها نیز همچون خود از آتش هراسیده اید و از صمیم قلب هنگامی که با خدای خود خلوت کرده اید برای آنها مثل خودتان به دعا نشسته اید؟
در اسلام، دوستی پیوند واقعی میان مؤمنان است و امری ظاهری نیست و به همین سبب دعا بخشی از حقّ برادر بر برادر است اگرچه این دعا پنهانی باشد. هنگامی که با خدایتان خلوت می کنید و از ژرفای فطرت سر سخن را با خدایتان باز می کنید و از بیم دوزخ و شوق جنت اشک بر گونه هایتان می غلتد در این هنگام در نزدیکترین نقطه به خدا قرار دارید، آیا در این لحظات نمی خواهید که خداوند به گریه و زاری شما پاسخ دهد و خواستهایتان را برآورد؟ پس برای دوستان خود دعا کنید که امکان استجابت دعا برای دوستان بیشتر است و در بالا بردن انگشتان خود تردید نکنید در حالی که این کلمات را بر لب می رانید:« خداوندا زنان و مردان مؤمن و مسلمان را ببخش»، و در طلب آمرزش برای هریک از دوستان و ذکر اسامی آنها تردیدی به خود راه ندهید.
در روایات، استحباب دعا برای چهل مؤمن در نماز شب با ذکر اسامی آنها آمده است. در اسلام دوستی تنها جنبه آشکار ندارد بلکه در پنهان نیز جریان دارد. همان گونه که دوستان آشکارا یکدیگر را دوست دارند در پنهان نیز یکدیگر را فراموش نمی کنند و در نتیجه هنگام خلوت کردن با خدا از دعای آنها نیز غفلت نمی ورزند. آیا انسان نزدیکترین دوستش را واسطه قرار نمی دهد و آیا یکی از اهداف دوستی وساطت میان مردم نیست؟ دعا برای دوست تنها به سود دوست نیست بلکه وساطت در پیشگاه خداوند است و لذا عملی مقدس تلقی می شود. زیرا همان گونه که موجب تعمیق محبت در میان دوستان می شود آن را رابطه ای مقدس می گرداند. هنگامی که دستتان را به سوی آسمان می برید و برای دوست خود طلب آمرزش می کنید بدون تردید محبت دوست خود را به خویش می باورانید و همان گونه که در حضورش او را عزیز داشته اید در غیبتش نیز عزت او را طلبیده اید. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 93/3/12 :: ساعت 4:35 عصر )
نقش دوست در سرنوشت انسان
در عصر نزول وحی در میان مشرکان دو نفر به نامهای «عُقبه» و «اُبیّ بن خلف» باهم دوستانی صمیمی بودند. به گونهای که هرگاه یکی از سفر میآید، با ترتیب دادن میهمانی از دوست خود پذیرایی میکرد. روزی عقبه از سفر آمد. میهمانی ترتیب داد و اشراف قوم خویش را به این میهمانی فراخواند. هرچند هنوز اسلام نیاورده بود، با این وجود پیامبر اسلام را هم به این میهمانی دعوت کرد. هنگامی که سفره را گستردند و غذاها حاضر شد، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ای عقبه من از غذای شما نمیخورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهی! عقبه شهادتش بر زبان جاری کرد.
این خبر به گوش دوستش ابی رسید. گفت: ای عقبه از آیین خود منحرف شدی. او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. اما مردی بر من و میهمانی وارد شد و حاضر نبود از غذایم تناول کند، جز اینکه من شهادتین را بر زبان جاری کنم. من شرم داشتم که کسی از سفرة من تناول نکند، لذا شهادتین را گفتم. ابی گفت: من تنها زمانی به دوستی با تو ادامه میدهم و از تو راضی میشوم که در برابر پیامبر بایستی و او را توهین کنی.
عقبه به خاطر دوستی، اینکار را کرد و مرتد شد و سرانجام نیز او و رفیقش در جنگ بدر در صف کفار به هلاکت رسیدند. قرآن سرگذشت این دو دوست و سرانجام دوستی ناشایست و دوستی حسرت آفرین را چنین بیان میکند:
«به خاطر آور روزی را که ستمکار دست خود را ( از شدت حسرت) به دندان میگیرد و میگوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم! ای وای بر من کاش فلان (دوست گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت. بعد از آن که یاری حق به سراغ من آمده بود.» (فرقان 27 ـ 29)
در حدیثی از حضرت سلیمان نقل شده است، دربارة کسی قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر کنید. چرا که انسان به وسیلة یاران و رفقایش شناخته میشود.
ادامه مطلب نقش دوست در سرنوشت انسان...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( چهارشنبه 91/8/24 :: ساعت 11:56 صبح )
دوستان حسرتآفرین
اشاره:
بحث ما درباره حسرت در قرآن و حسرت ظاهربینان بود که طالب دنیا بودند و گاهی به شکرانه ثروت قارونی داشتن و گاه نیز شکرانه ثروت قارونی نداشتن، سپاسگزار خدا بودند! اینک نمونهای دیگر از حسرت دنیاپیشگان:
دوست، همان گونه که میتواند مشوّق اعمال خوب آدمیان باشد، میتواند عامل بدختی و گرفتاری آدمی نیز باشد. قرآن کریم عاقبت دوستی با دوستان بد را که موجب حسرت و پشیمانی است، اینگونه به زیبایی تمام بیان میکند:
به خاطر آر روزی را که ستمکار، دست خود را از شدت حسرت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم! وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت. بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است. (فرقان: 29 ـ 27)
در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در میان مشرکان، دو نفر به نامهای ®عقبه¯ و ®ابی بن خلف¯ با هم دوست بودند. هرگاه عقبه از سفر میآمد، اقوام خویش را به میهمانی دعوت میکرد. دوست داشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هم در این میهمانی شرکت کنند، ولی هنوز اسلام نیاورده بود. طبق معمول از سفر آمد و میهمانی ترتیب داد، دوستان خود و پیامبر اکرم را به این میهمانی دعوت کرد. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در میهمانی حضور یافت و پس از آماده شدن غذا فرمودند: من از غذای شما نمیخورم، مگر اینکه شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهی. عقبه، شهادتینی بر زبان جاری ساخت.
این خبر به گوش دوست نابابش (ابّی) رسید. ابیّ به او گفت: ای عقبه از آیینت منحرف شدی! او گفت: نه، به خدا سوگند من منحرف نشدم! لکن مردی بر من وارد شد و به شرطی حاضر به تناول از غذایم شد که شهادتین بگویم. من شرم داشتم که او بیآنکه غذا خورده باشد، از سفره من برخیزد، لذا شهادت دادم!
ابّی گفت: من هرگز از تو راضی نمیشوم، مگر اینکه در برابر او بایستی و او را توهین کنی!
عقبه اینکار را کرد و مرتّد شد، سرانجام نیز او و دوست نابابش در صف کفار در جنگ بدر کشته شدند. ادامه مطلب دوستان حسرتآفرین...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( چهارشنبه 91/8/24 :: ساعت 11:55 صبح )
چه وقت دوستیها رنگ می بازد؟
نقل یک حکایت قدیمی
دو دوست با پای پیاده از جاده ای می گذشتند، بین راه بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند، یکی از آنها با عصبانیت و از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد، دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد، ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شنهای بیابان نوشت: «امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.» سپس هر دو به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند، تصمیم گرفتند کمی آن جا بمانند و کنار برکه استراحت کنند. ناگهان دوستی که سیلی خورده بود، لغزید و در برکه افتاد و نزدیک بود، غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.
مرد نجات یافته بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: «امروز بهترین دوستم مرا از غرق شدن نجات داد».دوستش با تعجب از او پرسید: چرا آن روز که به تو سیلی زدم آن را روی شنهای صحرا نوشتی، ولی اینک محبت مرا روی صخره حک می کنی؟
او لبخندی زد و پاسخ داد: وقتی دوستی ما را آزار می دهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کند، یعنی بدی افراد را باید زود فراموش کنیم، ولی وقتی خدا محبتی در حق ما می کند، باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ چیز نتواند آن را از بین ببرد و هرگز آن محبت را فراموش نکنیم.
تعریف دوستی
دوستی نوعی ارتباط بین افراد است که در دوره های مختلف سنی تغییر می کند، ولی داشتن دوست خوب در تمام مراحل زندگی لازم و ضروری به نظر می رسد. روانشناسان معتقدند؛ دوستی مطلوب زمانی بین دو نفر برقرار می شود که رابطه عاطفی دو جانبه و متقابل برقرار شود و هر چه ویژگیهای شخصیتی آنان به هم نزدیکتر باشد، دوستی با معناتر و عمیق تر می گردد.
اشتباه در انتخاب دوست
فرشته 38 ساله که در انتخاب دوست مرتکب اشتباه شده است، در این باره به گزارشگر ما می گوید: ما چند نفر دوست صمیمی بودیم که هفته ای یک بار دور هم جمع می شدیم، کتاب می خواندیم، مطلب می نوشتیم، کارهای هنری انجام می دادیم و در نهایت با یکدیگر درددل می کردیم. ولی ویژگیهای اخلاقی یکی از ما چند نفر موجب نگرانی همه شده بود. مثلاً اصرار داشت همه برنامه ها زیر نظر و مطابق خواسته او انجام شود. حتی اگر می خواستیم فردی را به عنوان دوست جدید بپذیریم، با اینکه مورد تأیید همگی واقع می شد، مخالفت می کرد. ما نیز برای اینکه دوستیمان به هم نخورد مطابق میل او رفتار می کردیم تا اینکه با فرد روشنفکر و هنرمندی آشنا شدیم و تصمیم گرفتیم او را نیز به دوستی بپذیریم. ولی طبق معمول با مخالفت دوست دیرین روبرو شدیم، و وقتی دید به هیچ وجه نمی تواند نظر جمع را نسبت به آن فرد هنرمند عوض کند، خودش با ما قطع رابطه کرد. اکنون سالهاست دوستی ما چند نفر ادامه دارد و تعداد بیشتری هم به جمع ما اضافه شدند، حال آنکه آن دوست بدون هیچ دلیل منطقی و عاقلانه ای چندین دوست صمیمی و همدل خود را از دست داد.
ادامه مطلب چه وقت دوستیها رنگ می بازد؟...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( چهارشنبه 91/8/24 :: ساعت 11:55 صبح )
ویژگی های دوست خوب
دوسـتـان خـوب یـک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کند و سبب میگردد دوستــان بیشتری در کنار خود داشته باشند بنابراین با تـغیـیـر رفـتـار خــود به جرگه اینگونه افراد بپیوندید:
1) یـک دوسـت خـوب حرفهایی که بصورت محرمانه به وی زده شـده اسـت را نـزد خـود نـگـاه داشـتـه و رازدار شـمــا میباشد.
2) وقت شناس بوده و در قرار ملاقاتها و یا میهمانیها قابل اطمینان بوده و سر موقع حضور می یابد.
3) یک دوست خوب به موقعیت، موفقیت ها و یا دوستان دختـر و یـا پسـر جـدیـد شـــما حسادت نمی ورزد.
4) یک دوست خوب هنگامی که دچار بیماری و کسالت میـگردید با شما تماس گرفته و حالتان را جویا می شود و به عیادت شما می آید.
5) وی میداند که چه زمانی صحبت و چه زمانی سکوت نموده و تنها گوش دهد.
6) هنگامی که حالتان مساعد نبوده و یا دل و دماغ کاری را ندارید و پکر میباشید وی از رفتار شما دلخور نمیشود.
7) اگر شما به فضای بیشتری نیاز داشته باشید و یا می خـواهـید تنها باشید، آنها این رفتار شما را طردشدگی تلقی نکرده و از شما دلگیر نمیشوند.
8) یـک دوست خــــوب حیوان خانگی شما، مادر زن بدخلق شما و کـودکـان پـر جـنـب و جوش شما را به خاطر شما تحمل خواهد کرد.
9) وقتی نظر او را در مــورد مسئله ای جویا شوید با جان و دل و صادقانه نظرات و عقاید خودش را در اختیارتان قرار می دهـد و حتـی اگـر بـه نـصایـحش نـیز عـمل نکنید ناراحت نمیشود.
ادامه مطلب ویژگی های دوست خوب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( چهارشنبه 91/8/24 :: ساعت 11:54 صبح )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.