شرایط انتخاب دوستان
سؤال اساسی در ارتباط با انتخاب دوست،چگونگی (دوست یابی) است. قطعاً شما نیز علاقه مندید بدانید که یک دوست شایسته چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا با آگاهی کامل از آنها دوستانی را در زندگی برگزینید.
در این مقاله به بیان شرایط و صفات دوستان پسندیده خواهیم پرداخت. امید است با مطالعه ی صفحات آینده با اطمینان خاطر بتوانید دوستانی لایق برای خود انتخاب کنید.
1- ایمان و پارسایی
ایمان و پارسایی از ویژگیهای مهم یک دوست است زیرا یک انسان موحّد که دین را با جان و وجود پذیرفته و به وجود بهشت و جهنّم عمیقاً باور دارد و از زوال دنیا و بقایای جهان آخرت نیز آگاه است،به خوبی می داند تنها از راه عبودیت و بندگی است که می تواند سعادت دو جهان را کسب نماید. حال چگونه ممکن است چنین کسی،دوستانی داشته باشد که اعتقادی به دین- در فکر- و نشانی از بندگان خدا- در عمل- نداشته باشند؟
آیا در فراز و نشیب زندگی این جهان که حاصل اندیشه و کردار ما در آن،سرنوشت ابدی ما را در آن جهان رقم می زند،می توان کسی را به رفاقت برگزید که غیر از دنیا زدگی و هواپرستی چیز دیگری در شخصیت او نقش نداشته است؟
روشن است که انسان خردمند بویژه یک فرد مسلمان به حکم قرآن و عترت و عقل هرگز این گونه اشخاص را برای دوستی انتخاب نمی کند بلکه برای رشد و ترقی نفس خود دوستانی را انتخاب می نماید که در حدّ امکان از ایمان و پارسایی بالایی برخوردار باشند. زیرا او به یقین می داند که نتیجه ی دنیاپرستی و بی دینی و بی اعتقادی به ماورای طبیعت آن است که نهال لرزانی به نام دوستی بر اساس منافع دنیوی شکل گیرد در حالی که این نوع از دوستی نه تنها پایدار نخواهد ماند بلکه ثمره و بهره ی مناسبی نیز برای شخص به همراه نخواهد داشت و چه بسا میوه های تلخ و شومی نیز برای صاحب آن به بار آورد.
قرآن شریف در این رابطه آیات گوناگونی دارد که در ضمن آنها،مردم و مؤمنان را از برقرار کردن پیوند دوستی و مودت با کافران و مشرکان و منافقان بر حذر می دارد.
(لا یَتَّخِذِ المُؤمِنُونَ الْکافِرینَ أوْلیاءَ مِنْ دُونِ المُؤمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذالِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَی ءٍ إلا أنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقیهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إلَی اللهِ الْمَصِیر). (1)
افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان،کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند هیچ رابطه ای با خدا ندارد.
در این آیه خداوند تبارک و تعالی مؤمنان را از دوستی با کافران به شدّت نهی می کند. زیرا این دوستی ها عمدتاً جز به خاطر کسب قدرت و ثروت صورت نمی گیرد. واضح است که همه ی اینها در دست خداست؛پس چه سود از دوستی با کسانی که خود نیز در کسب آن امور محتاج دیگران هستند. در واقع قرآن در اینجا یک درس مهم سیاسی اجتماعی به مسلمانان می دهد و آن این است که هرگز بیگانگان را به عنوان دوست و حامی خود نپذیرید. تاریخچه ی استعمار گویای آن است که ظالمان استعمارگر همیشه در لباس دوستی و دل سوزی و اظهار محبت ظاهر شده و در نهایت بر آن جامعه تاخته و هر چه بود به یغما برده اند.
در بسیاری از روایات هم به خاطر این دوستی ها اشاره شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هر کس را دیدید که دوستی و دشمنی اش به خاطر دین نبود،بدانید که او دین ندارد. (2)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: از مستحکم ترین دستاویزهای ایمان آن است که به خاطر خدا و در راه دوستی او دوست بداری و به خاطر خدا دشمن بداری.
در مقابل این نوع رفاقتها که به شدت نهی شده است،رفاقت و دوستی با اهل ایمان و تقوی است. اینجاست که صحنه ی بالاترین موفقیت های صاحبان خرد و اندیشه است؛آنان که دانسته و توانسته اند از عالم گسترده ی دنیا نخبگانی را گلچین کنند.
روایات زیادی در تشویق و توصیه به این گونه از دوستی و دوست گزینی آمده که علاوه بر بیان اهمیت آن،مردم را ترغیب می کند تا پیوسته با اهل ایمان طرح دوستی و رفاقت بریزند.
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم):
اَلْمُؤمِنُ لِلْمُؤمِنِ کَالْبُنیَانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضاً. (3)
افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمان هستند که جزیی از آن جزی دیگر را محکم نگاه می دارد.
همچنین آن حضرت ضمن این که مؤمنان را هم چون یک روح می داند، (4) در وصف دوستان مؤمن می فرماید:
مَثَلُ الْمُؤمِنِ فِی تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ إذَا اشْتَکی بَعْضُهُ تَداعی سائِرَهُ بِالسِّهَرِ وَ الحِمی. (5)
مَثَل افراد با ایمان در دوستی و نیکی با یکدیگر هم چون اعضای یک پیکر است که چون بعضی از آن رنجور شود و به درد آید،اعضای دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود.
2- عقل
عقل نیرویی است که انسان به وسیله ی آن،حقایق عالم را درک می کند. امام صادق (علیه السلام) در تعریف عقل می فرماید:
ألْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنان. (6)
عقل چیزی است که به وسیله ی آن خدا پرستش می کند و بهشت به دست می آید.
مرحوم علامه طباطبایی هم در تفسیرالمیزان در تبیین معنای عقل چنین می گوید: عقل نیرویی است که به وسیله ی آن انسان به حق و حقیقت شناخت پیدا می کند. (7) عقل چراغ هدایت و سرمایه ی بی نظیر درونی است که اختصاص به انسان دارد و خداوند تبارک و تعالی آن را به درستی درک کند و آن گونه تدبیر و اندیشه نماید که او را به سر منزل سعادت برساند.
شخصیت و ارزش هر فرد به میزانی است که از عقل بهره مند است. در قرآن و روایات،عقل بسیار ستوده شده است تا آنجا که به فرموده ی اولین امام معصوم (علیه السلام):
لا غِنیً کَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ کَالْجَهْل. (8)
هیچ ثروتی چون خرد و هیچ فقری چون نادانی نیست.
عقل معیار سنجش خوب و بد است. اصولاً ثواب و عقاب الهی که در آخرت به انسان تعلق می گیرد بر پایه ی معیار عقل و در ارتباطِ موجود میان دین و عقل قرار دارد. مثلاً قرآن از زبان اهل جهنم می گوید: (اهل آتش به نگهبانان جهنم گویند اگر ما گوش شنوا داشتیم و از عقل خویش استفاده می کردیم از اهل آتش نبودیم). (9)
بداند شناسنده ی نیک و بد
که چیزی نباشد ورای خرد
خرد جانفروز و خرد دلگشای
خرد دستگیر و خرد رهنمای
خرد دور دارد ز کبر و منی
خرد ره نماید سوی روشنی
خرد باز دارد ز ناخوب کار
خرد راه جوید سوی کردگار
اگر پیر باشد کسی ور جوان
خرد دارد آموزگار روان
خرد بر تو آسان کند کارِ سخت
خرد داردت شاد و پیروزبخت (10)
3- حریص نبودن به دنیا
برخی به اشتباه چنین پنداشته اند که دنیا به کلّی ناپسند و مذموم است. اما نخست باید دید منظور از دنیا چیست و چه بخشی از آن پسندیده نیست و کدام قسمت آن مذموم است؟ و چرا؟
حقیقت امر این است که منظور از دنیا،این جهان مادّی و به اصطلاح همین سرای طبیعت است؛و به تأکید باید گفت دنیا به خودی خود نه تنها بد نیست بلکه به فرموده ی پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) دنیا مزرعه ی آخرت است. (11)
دنیا بستر خوبی برای تحصیل کمال و رسیدن انسان به مقامات بلند انسانیت است. یعنی آدمی با استفاده از نیروی (اختیار) با اتّکا به نیروی ایمان،مسیر تکامل را طی می کند و می تواند دنیا و آخرتی آباد برای خود برگزیند.
بنابراین اگر مواهب و نعمت های دنیا وسیله ای برای رسیدن به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد،چنین دنیایی هرگز بد نیست بلکه پلی است برای رسیدن به اهداف بزرگ و والا.
اما آنچه در مذمت دنیا آمده در واقع درباره ی دنیایی است بی هدف و بی نتیجه،و یا دنیایی که خودش هدف آدمی قرار گیرد و به عبارت دیگر این که هدف غایی و نهایی او دنیا باشد و بس. این دنیا و چنین نگاهی به دنیا مردود است.
لا خَیْرَ فی دُنْیا لا تَدَبُّرَ فیها. (12)
دنیایی که در آن فکر و اندیشه نباشد و هدف والایی از آن تعقیب نشود،خیری در آن نیست.
قرآن کریم می فرماید:
وَ مَا الْحَیوهُ الدُّنیَا إلا مَتاعُ الْغُرُور. (13)
مفهوم این سخن قرآنی که (زندگی دنیا متاع غرور است) آن است که دنیا وسیله و ابزاری برای فریب کاری خود و دیگران می باشد. بدیهی است این حالت در مورد کسانی صادق است که دنیا را هدف نهایی خود قرار دهند و به آن دل ببندند و آخرین درجه ی آرزوی شان وصول به آن باشد و از همین رو حرص به دنیا داشته باشند. این دنیا مذموم است زیرا طالبان آن بدون توجه به فنای این جهان تمام همّ و غمّ خود را در رسیدن به آن قرار می دهند.
از طرفی از آنجا که دوستی های شایسته به دنیا محدود نمی شود و ارزش ونتیجه ی نهایی دوستی برای مؤمنان در آخرت گرفته می شود لذا برادران مؤمن باید دوستانی را برای خود انتخاب کنند که حریص به دنیا نباشند.
روشن است کسانی که حریص به دنیا باشند و بالاترین آرزوی شان رسیدن به مطامع دنیوی باشد بالأخره در جایی که ادامه ی دوستی با منافع دنیوی آنها منافات داشته باشد از دوستی دست برداشته و ما را رها می کنند. اینان در طلب دنیا حد و مرزی نمی شناسند؛همان گونه که در حدیث شریف آمده است:
مَنْهُومانِ لا یَشْبَعَانِ طالِبُ عِلْمٍ وَ طالِبُ دُنْیَا. (14)
دو کس سیری ندارند: طالب علم،و طالب دنیا.
4- اعتدال و میانه روی
آیا به راستی هرگز به این نکته فکر کرده اید که چرا میانه روی در زندگی ما کمتر به چشم می خورد؟ متأسفانه باید گفت که در قشر وسیعی از جامعه،خصوصاً در میان جوانان معمولاً احساسات و عواطف تعیین کننده ترین عامل در شکل گیری نحوه ی رفتار فرد هستند. بر همین اساس آنان در بسیاری از مسایل اجتماعی و از جمله در دوست یابی دست خوش احساسات شده و عواطف حاکم بر عقل آنان می گردد؛در نتیجه از مرز اعتدال و میانه روی خارج شده و در دوستی دچار تفریط و افراط می شوند. البته طبیعی است که احیاناً در ابتدای دوستی یک نوع محبت و انس وافر احساس می شود که به غلط این تصور را ایجاد می کند که گویا به مرتبه ی والایی از همدلی و هم فکری رسیده است امّا در ادامه ی کار مشاهده می شود که نه تنها چنین تصوری حقیقت نداشته است بلکه مشکلات تازه ای نیز فرا روی او قرار گرفته است. اما اسلام که دین اعتدال ومیانه روی است اکیداً دستور می دهد که از مرز اعتدال خارج نشوید.
(وَ کَذَلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً). (15)
این گونه شما را مردمی میانه رو قرار دادیم تا الگویی پسندیده برای ملتهای دیگر باشید همان گونه که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) الگویی پسندیده برای شماست.
قرآن کریم مسلمانان را در تمامی مسایل اجتماعی و انفرادی به عقل و تدبر و میانه روی سفارش کرده است. در دوستی هم با آن همه تأکید و سفارش که بر آن دارد اما طرح دوستی را بر پایه ی اعتدال و میانه روی امضا می کند. اسلام توصیه می کند که در دوستی و رفاقت با دیگران نه آن چنان باشیم که هم چون بیگانگان با یکدیگر رفتار کنیم و خود را نسبت به آداب و حقوق دوستی بی اعتنا نشان دهیم و نه آن چنان که تمام اسرار زندگی خود و خانواده ی خود را برای آنان نمایان کنیم بلکه می باید در دوستی ها روش صحیح و پسندیده ی میانه روی را سرمشق خود قرار دهیم و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزیم؛چنان که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
أحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْناً ما عَسی أنْ یَکُونَ بَغیضُکَ یَوْماً ما وَ أبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْناً ما عَسی أنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْماً ما. (16)
دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار چرا که ممکن است روزی دشمنت شود و دشمنت را نیز در همین حد دشمن بدار زیرا ممکن است روزی دوستت شود.
و امیر مؤمنان علی (علیه السلام) هم چنین فرمود: اگر خواستی پیوند برادری و رفاقت را ببُری جای دوستی برایش باقی گذار که اگر روزی خواستی باز گردد و بار دیگر با تو دوست شود،بتواند چنین کند. (17)
5- آیینه بودن
یکی از ویژگیهای دوستان با وفا و صمیمی آن است که در سلوک و معاشرت با یکدیگر آن چنان از نظر روحی به یکدیگر نزدیک هستند که حتی کمترین و ظریف ترین نکات مثبت و منفی وجود هر یک از دید طرف مقابل پنهان نمی ماند. و در یک کلام هم چون آیینه ای برای دوست خود می باشد. چه زیبا فرمود پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) که:
اَلْمُؤمِنُ مِرآهُ الْمُؤمِن. (18)
مؤمن آیینه ی برادر مؤمنش می باشد.
دوست واقعی،صفات پسندیده ی دوست خود را به دیده ی قبول می نگرد و او را نسبت به آنها کاملاً تشویق می کند و با تدبیر خود او را یار و مددکار است تا روز به روز در آن خصلت های نیکو بهتر و موفق تر باشد و در مقابل اگر کوچکترین لغزش و خطایی در وجود دوست خود ببیند مثل آن است که این نقطه را در آیینه ای شفّاف دیده باشد،بلافاصله آن را به وی تذکر می دهد و در صدد مخفی نمودن آن از دیگران و زدودن آن عیب بر می آید. در واقع او لغزش و عیب دوست خود را لغزش و عیب خود دانسته و تمام همت خود را صرف کمک به او در برطرف کردن آن می کند اما نه از سر عیب جویی و استهزا که صفت اشرار و منافقان است بلکه به نیّت اصلاح و خیرخواهی.
آری دوست واقعی آن است که اگر از برادر مؤمن خود خطا و اشتباهی ببیند،آن را به او یادآور شود نه این که از کنار آن بگذرد و یا آن طور که سیرت چاپلوسان و متملّقان است از آن تعریف کند. زیرا چه بسا با چنین رفتاری،آن صفت سالهای سال در او باقی بماند و از آن غافل باشد. حال اگر خطای فرد نه یک خطای معمولی بلکه خطایی باشد که به لحاظ شرعی مورد مذمّت و نهی قرار گرفته باشد،بر شخص (دوست) واجب است که از باب امر به معروف آن را به او گوشزد کند و از انجام آن بر حذر دارد و چنان که یک ضعف اخلاقی را در دوست خود ملاحظه می کند از آنجا که آیینه ی دوست خود است باید تذکر دهد تا آن عیب از او برطرف شود که این خود بهترین نوعِ دوستی است؛همچنان که امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
أحَبَّ النّاسِ إلَیَّ مَنْ أهْدی إلَیَّ عُیُوبی. (20)
بهترین دوستان من کسانی هستند که عیوب مرا به من تذکر دهند.
و نیز حسن بن علی (علیه السلام) می فرماید:
مَنْ أحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَنْ أبْغَضَکَ أغْراکَ. (21)
دوست واقعی تو کسی است که تو را از بدیها باز دارد و دشمنت کسی است که تو را به بدیها و شرارت تحریک کند.
از صحبت دوستی برنجم
کاخلاق بدم حَسَن نماید
عیبم هنر و کمال بیند
خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشمِ ناپاک
تا عیب مرا به من نماید (22)
6- اخلاق نیکو
حسن خلق آن است که فرد به اخلاق و صفات پسندیده ی انسانی و اسلامی مزیّن شده باشد و با خوی خوش،اخلاق نیکو و اعمال و کردار خود را تطبیق دهد و نحوه ی برخورد و روابط خود را با دیگران تنظیم کند.
اهمیت این خصیصه به قدری است که خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را چنین توصیف کرده:
(وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم). (23)
ای پیامبر در حقیقت تو به خُلقی نیکو و عظیم آراسته ای.
از سوی دیگر آن حضرت نیز هدف از بعثت خود را تمام مکارم اخلاقی معرفی فرموده است که:
بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخْلاق. (24)
و ارزش بشر را به پنج چیز دانسته است: دین ، عقل ، حیا ، حسن خلق و ادب.
این مطلب به روشنی در همه جا هویدا است که موفق ترین اعضای یک جامعه کسانی هستند که از اخلاق نیکو برخوردارند. اینان هستند که در قلوب جامعه جای دارند و می توانند مؤثرترین افراد در جامعه باشند. اخلاق نیکو در تسکین دردها- چه دردهای جسمی و چه دردهای روانی- تأثیرگذار است تا آن حد که می تواند معالجه ی بیماریها را تسریع کند. به همین لحاظ از شرایط لازم برای یک پرستار،داشتن خلق نیکوست. زیرا پرستار با خوش خلقی می تواند مؤثرتر از هر داروی ظاهری،آرامش را به روح بیمار تزریق کند.
یکی از ویژگیهای دوستان شایسته،داشتن اخلاق نیکو است. زیرا آنان که پیمان رفاقت و انس و محبت با دیگران بسته و به دست محنت یکدیگر را برای یک دوستی پایدار فشرده اند،تنها با اخلاق نیکو و خوشرفتاری است که می توانند دوستی هایشان را حفظ و تقویت کنند.
من ندیدم در جهانِ جست و جو
هیچ اهلیّت به از خُلق نکو
7- آزمایش
پس از بیان شرایط دوستی و این که چه کسانی را باید جهت معاشرت و دوستی بپذیریم،این سؤال مطرح می شود که: چگونه می توان از وجود صفات مورد بحث در شخص مورد نظر اطمینان حاصل کرد و دانست که آیا انتخاب انجام شده انتخاب صحیحی بوده است یا نه؟
در جواب باید گفت که اسلام برای این منظور،راه را روشن کرده و دستورالعمل لازم را ارایه فرموده است. اسلام یکی از شرایط انتخاب دوست را آزمایش شخص مورد نظر قرار داده و دوستی بدون آزمایش را صحیح ندانسته است.
قال علی (علیه السلام):
مَنْ إتَّخَذَ أخاً بَعْدَ حُسْنِ الإختِبَارِ دامَتْ صُحْبَتُهُ وَ تَأکَّدَتْ مَوَدَّتَهُ وَ مَنْ إتَّخَذَ مِنْ غَیْرِ اخْتِبارٍ ألْجَأهُ الإضْطِرارُ إلی مُرافَقَهِ الأشْرار. (25)
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
کسی که پس از آزمایش دوستی برگزیند رفاقتش پایدار و مودّتش استوار خواهد ماند و کسی که ناسنجیده و بدون آزمایش با دیگران پیمان دوستی بندد ناچار به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در می دهد.
پروین نشان دوست درستی و راستی است
هرگز نیازموده کس مدار دوست
پس اگر بخواهیم در زندگی دوستانی داشته باشیم که در سعادت و تکامل مادی و معنوی ما مقید باشند باید ملاکها و شرایط گزینش را در نظر بگیریم که ایمان و پارسایی،عقل،اعتدال و میانه روی،آیینه ی یکدیگر بودن،اخلاق نیک و حرص به دنیا نبودن از لوازم حتمی آن می باشد.
پی نوشت ها:
1. سوره ی آل عمران،آیه ی 28.
2. بحارالانوار،ج61،ص 150 .
3. جامع الاخبار،ج1،ص 85.
4. اَلْمُؤمِنُونَ کَالنَّفسِ الْواحِدَه.
5. بحارالانوار،ج11،ص 150 .
6. اصول کافی،ج1،ص 11.
7. تفسیرالمیزان،ج17،ص266.
8. نهج البلاغه،حکمت 51.
9. سوره ی ملک،آیه ی 10 ؛ و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقِل ما کنّا فی أصحاب السّعیر.
10. قانعی طوسی.
11. عوالی الآلی،ج1،ص 266.
12. بحارالانوار،ج1،ص 174.
13. سوره ی آل عمران،آیه ی 185.
14. بحارالانوار،ج2،ص34.
15. سوره ی بقره،آیه ی 143.
16. نهج الفصاحه،حرف الف،شماره ی 74.
17. نهج البلاغه،کلام 31.
18. گلستان سعدی،باب هشتم،در آداب صحبت.
19. بحارالانوار،ج77،ص 271.
20. بحارالانوار،ج78،ص 249.
21. بحارالانوار،ج78،ص 90 .
22. سعدی.
23. سوره ی قلم،آیه ی 4 .
24. بحارالانوار،ج70،ص 372 .
25. غررالحکم،ص 416.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.