27- مداومت بر دوستى
یـکى از ویژگیهاى دوستى صادقانه و مودت خالصانه آن است که پیوسته رو به افزایش است , وهر چـه زمـان بـر آنـهـایـى کـه در راه خـدا دوستى یکدیگر را اختیار کرده اند مى گذردروابط آنان مـسـتـحـکـمتر و پیوند آنها ریشه دارتر مى شود, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى برادران دینى پایدارتر است . برعکس دوستیهایى که بر اغراض شخصى و مصلحتهاى مادى تکیه دارد از همان روزنخست زوال و نـاپـایـدارى بـر آن نوشته شده است , اینان دوستان روزگار خوشى و رفاه مى باشند و همانهایى هستند . که امام على بن ابى طالب (ع ) در شعر مشهور خود آنها رانشان داده است :
و ما اکثر الاخوان حین تعدهم ----- ولکنهم فی النائبات قلیل
آنـان بـه مـقـتضاى شرایط رنگ عوض مى کنند, و همگام با اوضاع زمان تغییر ماهیت مى دهند, بر دوسـتى پایدار نمى مانند و بر محبت ایستادگى نمى کنند . آرى آنان دشمنانندوباید از آنها دورى جست , زیرا در دوستى آنها سودى نیست , چنان که امیرمؤمنان (ع )فرموده است :
ولاخیر فی ود امرى ء متلون ----- اذا الریح مالت مال حیث تمیل
آرى , هـمنشین شایسته و دوست راستین کسى است که در دوستى و برادرى ثابت قدم باشد و در سختى و رفاه به دوستى و محبت خود ادامه دهد, از این رو پیامبرخدا(ص )فرموده است : خداوند مداومت بر دوستى دوستان دیرین را دوست مى دارد پس بر آن مداومت کنید. امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از کرامت انسان است که بر روزگار گذشته خود بگرید, وبه وطن خویش مشتاق باشد, و دوستان دیرین خود را پاس بدارد. داوود(ع ) به فرزندش سلیمان (ع ) گفت : اى فرزند من ! دوست دیرین خود را مادام که بردوستى تـوپایدار است با دوست تازه به دست آمده عوض مکن , و اگر تو را تنها یک دشمن است او را اندک مشمار, و اگر تورا هزار دوست است آنها را زیادمپندار.
یکى از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :
و لیس کثیر الف خل و صاحب ----- و ان عدوا و احدا لکثیر
دوسـت دیـریـنـى که دلش غرق در محبت دوست خویش و درونش لبریز از محبت او ووجدانش پایبند دوستى و برادرى با اوست ممکن نیست دوستش را در هر رویدادى که احساس وظیفه کند ترک کند .
چه کسى که دوستش را در حوادث رها سازد یا او را بادیگرى عوض کند هرگز دوستى راسـتـیـن و یا صدیقى گرم و صمیمى نیست بلکه او جزنادانى احمق چیز دیگر به شمار نمى آید, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى احمق مانند خاک زدوده مى شود. نیز: نگهبان دوستى باش هر چند نگهبان نمى یابى . امـام صادق (ع ) این دوست نمونه را با این دو بیت که در این باره از دیر زمان بدانها تمثل جسته اند مجسم ساخته است :
اخوک الذی لو جئت بالسیف عامدا ----- لتضربه لم یستغشک فی الود
ولو جئته تدعوه للموت لم یکن ----- یردک ابقاء علیک من الرد
آن حـضرت مى فرمود: نادانى در سه چیز است : تبدیل دوستان , مخالفت بدون دلیل وجستجو از چیزى که به تو مربوط نیست. امـا کـسى که دوست شایسته اش را پس از گذشت رفاقتى طولانى ملول و آزرده سازددوست به شـمـار نـمـى آیـد, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از دل آزرده ایمن مباش چه براندازى کوههاى استوار از الفت دادن دلهاى گریزان آسانتر است . امام صادق (ع ) فرموده است : ملول هرگز دوستى نمى کند. نیز: به دوستى انسان آزرده اطمینان مکن چه در آن هنگام که بیشترین اطمینان را به اودارى تو را تنها مى گذارد, و در آن وقت که بیشترین پیوند را به او برقرار مى کنى از تومى برد.
نیز: براى انسان ملول و آزرده دوستى نیست .
دوستى درست هر چه بر دورانش بگذرد و مدتش به درازا کشد بر ثبات آن در نفس ورسوخ آن در دل افـزوده مـى شود و به صورت قرابت و خویشاوندى نزدیک در مى آید, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى خویشاوندى به دست آمده اى است . نیز: دوستى پیوسته ترین نسبتهاست . امـام بـاقـر(ع ) فـرموده است :
مؤمن برادر پدر ومادرى مؤمن است چه خداوند مؤمنان را ازگل بهشت آفریده و نسیم بهشت را در سینه آنها به وزش در آورده است از این رو آنها هم از طریق پدر و هم مادر برادرند. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت :
بـیـسـت روز رفـاقت , خویشاوندى است . بسا دوستى ازحیث هـمبستگى و روابط بر خویشاوندى فزونى یابد,
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بسا بیگانه که از خویشاوند نزدیکتر است . نیز: خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى . امـام حسن (ع ) فرموده است : خویشاوند کسى است که محبت او را نزدیک کرده هر چندنسبتش دور بـاشـد و بـیـگـانـه کـسـى اسـت کـه نـبودن محبت او را دور کرده اگر چه نسبتش نزدیک باشد. هـرگـاه بـرادرى و دوسـتـى مـیان دو تن به سر حد کمال رسد مودت در دل آنان رسوخ یابدبه گـونـه اى که گذشت زمان و دگرگونى شرایط نتواند در آن مؤثر واقع شود این امرروشنگر آن است که میان این دو دوست همگونى فطرى و قرابت طبیعى و گفت و شنودروحى وجود دارد و گر نه با یکدیگر سازگار نمى شدند و میان آنها توافق حاصل نمى شد. پـیـامبر خدا(ص ) فرموده است : ارواح سپاهیانى منظم اند آنچه از آنها یکدیگر رامى شناسند با هم الفت مى گیرند و آنچه از آنها یکدیگر را نمى شناسند پشت به هم مى کنند. عـلـى بن ابى طالب (ع ) فرموده است : نفوس شکلهایى هستند هر چه از آنها با هم شباهت دارد با یکدیگر متفق مى شوند, و مردم به همشکلهاى خود راغبترند.
28- خوب گوش دادن به سخن دوست
هنگامى که دوستت با تو سخن مى گوید آنچه وفادارى و ادب بر تو واجب مى کند آن است که روى خـود را مـتـوجـه او کـنـى و به سخنان او گوش دهى و رشته سخنان او را پاره نکنى , و در طول گـفتار او دل را به چیزى مشغول نگردانى , چه این امور به دوستى آسیب مى زند, و صفاى محبت را تیره مى سازد . و بکوش که با دوست خویش چنان باشى . که شاعر گفته است :
من لى بانسان اذا اغضبته ----- و جهلت کان الحلم رد جوابه
و اذا طربت الى المدام شربت من ----- اخلاقه و سکرت من آدابه
و تراه یصغی للحدیث بقلبه ----- و بسمعه و لعله ادرى به
پـیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) خوب گوش دادن به گفتار کسى را که با تو سخن مى گوید نـشـانـه مروت و جوانمردى انسان شمرده اند, چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : از مروت و جوانمردى است که انسان به هنگامى که دوستش با او سخن مى گویدبه گفتارش گوش دهد, و از خوبى همراهى دوست است که وقتى بند کفش دوستش پاره شود به خاطر او بایستد. نـیـز خـوب گـوش دادن بـه سـخن دوست دلیل بر درستى راى توست ,
چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : از چیزهایى که بر درستى راى انسان دلالت دارد برخورد نیکوو خوب گوش دادن است . همچنین پیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) گوش ندادن به سخنان گوینده را تا آنگاه که به پـایـان رسـد از دلایـل نادانى و روش نادانها شمرده اند, امام صادق (ع ) فرموده است : ازخوبیهاى نادانهاست که پیش از آن که بشنوند پاسخ مى گویند, و پیش از آن که بفهمندمخالفت مى کنند, و به چیزى که در آن آگاهى ندارند داورى مى کنند. کـسـى کـه بـه سـخـنان تو گوش نمى دهد و گفتار تو را شنوا نیست سخن گفتن و گفتگو با اوسزاوار نیست , و اگر بر اثر عدم رعایت این اصل احساس اهانت کردى نباید جز خودت را ملامت کـنـى ,
چنان که پیامبر خدا(ص ) در وصیت خود به امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : اى على ! هشت نـفرند که اگر دچار اهانت شوند نباید جز خودشان را ملامت کنند: آن که به میهمانى مى رود بى آن بـه آن کـه دعـوت شـده بـاشد, کسى که به صاحبخانه امر و نهى مى کند, آن که از دشمنانش خواهان نیکى باشد, کسى که از فرو مایگان درخواست بخشش کند, آن که در رازى که میان دو تن جـریـان دارد وارد شود بى آن که او را دخالت داده باشند, کسى که به حاکم اهانت کند, آن که در جـایـى از مـجـلـس بنشیند که شایستگى آن را ندارد, و دیگر آن که با کسى سخن گوید که به او گوش نمى دهد. یکى از شاعران این معنا را در ابیاتى به نظم در آورده که ما آنها را با اندک تصرفاتى نقل مى کنیم :
یستوجب الذم فى الدنیا ثمانیة ----- لالوم فى واحد منهم اذا صفعا
فطالب من لئام الناس مکرمة ----- و باغى الخیر من اعدائه طمعا
و متحف بحدیث غیر سامعه ----- و الضیف یامر رب البیت مرتفعا
و مستخف بسلطان له خطر ----- و داخل بین سر اثنین مندفعا
و جالس مجلسا فى غیر موضعه ----- و داخل الدار تطفیلا بغیر دعا
دیـل کارنگى درباره خوب گوش دادن و تاثیر فوق العاده آن در کسب قلوب و جذب نفوس سخن گـفـته و گفتار خود را به این جمله کوتاه پایان داده است که : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره 4 پیروى کن : شنونده خوبى باش , و گوینده را تشویق کن که از خودش سخن گوید. در این فصل آمده است : اگر مى خواهى مردم از گرد تو پراکنده شوند و هنگامى که اجتماع آنها را ترک کردى تو را مسخره کنند چنین باش : بـه کـسـى فـرصـت سـخـن گفتن مده . و پیوسته از خودت سخن گوى , و هرگاه ضمن آن که دیگرى سخن مى گوید اندیشه اى به ذهنت خطور کرد منتظر مباش تا او گفتارش را تمام کند چه او مانند تو تیز هوش و با ادب نیست پس چرا وقت خود را با شنیدن گفتاریاوه اش ضایع کنى ... بلکه در میان سخنانش بر او وارد, و در نیمه گفتارش با او روبروشو. سپس مى گوید: براى آن که گوینده برجسته اى بشوى نخست شنونده خوبى باش .
29- با دوستان به انصاف رفتار کردن
هرگاه مى خواهى رفیقان و دوستان تو زیاد شوند, و مقام و منزلت تو در میان مردم بزرگ گردد, و مـردم بـه دیده احترام به تو بنگرند در گفتار خود منصف و در احکام خویش عادل باش . در حق بـرادر دیـنـى خـود بـى انصاف مباش , و حق هیچ کس را پایمال مکن , چه این رویه باعث افزایش دوسـتـى و اسـتـحـکام علایق و پیوندهاست . از این رو پیامبر اکرم (ص ) وائمه اهل بیت (ع ) اهتمام فراوانى به این امر که داراى فواید بسیار و متضمن نفع عمومى است مبذول داشته اند. پـیـامـبر خدا(ص ) فرموده است : خوشا به حال کسى که اخلاقش پاک , و نهادش پاکیزه , ونیاتش شـایـسـته و ظاهرش پسندیده باشد, زیادتى مالش را انفاق کند, و از زیاده روى درگفتار امساک ورزد, و با مردم به انصاف رفتار کند.
نـیـز: برترین اعمال با مردم به انصاف رفتار کردن , و مواسات با برادر دینى , و به یاد خدابودن در همه احوال است .
نـیـز: کـسـى کـه در مالش با مستمندان مواسات و با مردم به انصاف رفتار کند او براستى مؤمن است.
امـیـرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدانید کسى که با انصاف با مردم رفتار کند خداوند برعزت اومى افزاید.
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : ایا تو را خبر ندهم به سخت ترین چیزى که خداوند برخلق خود واجب کرده است ؟ پرسش کننده گفت : چرا, امام (ع ) فرمود: با مردم به انصاف رفتار کردن , و مواسات بابرادر دینى , و به یاد خدا بودن در همه جا. نیز: کسى که به انصاف با مردم رفتار کند شایسته است که نسبت به دیگران داورى کند.
نـیـز: هـرگز دو نفر در امرى نزاع نمى کنند جز این که هرگاه یکى از آن دو با رفیقش به انصاف رفتار کند آن دیگرى که نپذیرد از او شکست خورده است . نیز: دوستى میان اشخاص به سه چیز نیاز دارد اگر آنها را به کار برند دوستى ادامه مى یابد و گر نه جدایى و دشمنى اتقاق مى افتد, و آنها عبارتند از: انصاف , ترحم متقابل وترک حسد.
نـیـز: سـه چـیـز دوستى را جلب مى کند: انصاف در معاشرت , همدردى و مواسات درسختیها, و داشتن قلب سلیم
لـیـکـن - بـا تاسف بسیار - اکثر مردم از روح انصاف به دورند و به همین سبب دوستى صادقانه و برادرى صحیح میان آنها اندک است , چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : اندکى از دوستان به انصاف رفتار مى کنند.
30- اطعام دوستان
همه ما درک مى کنیم که اجتماع دوستان در یک خانه و بر سر یک سفره بودن دربرانگیختن روح دوسـتى و نزدیکى میان آنها از چه اهمیت فوق العاده اى برخوردار است . اینان از چنین مجالسى بر نمى گردند جز این که در بازگشت دلهاشان از محبت لبریز ونفوسشان سرشار از مودت نسبت به یـکـدیـگـر اسـت و هـمگى شکرگزار و ثناگوى دوستى هستند که آنها را مورد لطف قرار داده و مـشـمـول فـضـل و احـسـان خود ساخته است و درنتیجه بر محبت و مودت خویش نسبت به او مى افزایند. از این رو روایات بسیارى از ائمه اهل بیت (ع ) در تشویق و ترغیب بر اطعام دوستان واردشده است تا منافع بسیار آن در دنیا و پاداش بزرگ آن در آخرت عاید آنان گردد.
امـیـرمؤمنان (ع ) فرموده است : اگر یک صاع سه کیلو گرم ) طعام فراهم سازم و برادران دینى خود را بر گرد آن جمع کنم نزد من محبوبتر است از این که بنده اى آزادکنم . از سـدیر نقل شده که گفته است : ابوجعفر امام باقر(ع ) به من فرمود: اى سدیر آیا هر روزبنده اى آزاد مـى کـنـى ؟ عرض کردم : نه , فرمود: پس هر ماه ؟
عرض کردم : نه , فرمود: پس هرسال ؟ عرض کردم : نه , فرمود: سبحان اللّه آیا دست برادر دینى خود را نمى گیرى و ا ورا به خانه ات نمى برى و اطـعـام نمى کنى , به خدا سوگند این اطعام از آزاد کردن برده اى از فرزندان اسماعیل (ع ) افضل است . از ابـى بصیر نقل شده که گفته است : سخن از اصحاب ما (برادران مذهبى ) به میان آمد,گفتم : مـن ناهار و شام نمى خورم مگر آن که دو یا سه تن یا کمتر یا بیشتر از برادران درکنارم باشند .
ابى عبداللّه (ع ) فرمود: احسان آنها بر تو بزرگتر از احسان تو بر آنهاست . عرض کردم : فدایت شوم , این چگونه است و حال آن که من به آنها طعام مى خورانم , ومالم را براى آنها خرج مى کنم , و خانواده و خدمتکارانم به آنها خدمت مى کنند؟ فرمود:وقتى آنها بر تو داخل مى شوند رزق فراوانى را بر تو وارد مى کنند و زمانى که خارج مى شوند با مغفرت و آمرزش الهى بیرون مى روند. بـه اسـحـاق فـرمـود: آیـا بـرادران دیـنى تو به خانه ات وارد مى شوند و از طعامت مى خورند واز آشـامیدنیهایت مى نوشند, و پا بر فرش تو مى نهند؟ عرض کردم : آرى , فرمود: بدان آنها از خانه ات بـیـرون نـمى روند جز این که بر تو فضیلت دارند . اسحاق گفت : اى آقاى من , آنها به خانه ام وارد مى شوند, و طعامم را مى خورند و بر روى فرش من مى نشینند بااین همه از خانه ام بیرون مى روند در حـالـى کـه بـر مـن فـضیلت دارند؟ فرمود: آرى آنان روزى خود را خورده اند و گناهان تو و عائله ات را از خانه بیرون برده اند. نیز: کسى که برادر دینى خود را اطعام کند پاداش کسى را دارد که فئامى از مردم رااطعام کرده باشد, پرسیدند فئام چیست ؟ فرمود: یکصد هزار نفر از مردم . نـیـز: یـک وعـده غذا که برادر مسلمانم نزد من بخورد برایم محبوبتر است از آن که بنده اى آزاد کنم. از صـحاف روایت شده که گفته است : ابى عبداللّه (ع ) فرمود: اى حسین آیا برادران دینى خود را دوست مى دارى ؟ عرض کردم : آرى , فرمود: به مستمندان آنها سود مى رسانى ؟ عرض کردم : آرى , فـرمـود: آگـاه باش بر تو واجب است دوست بدارى کسى را که خدا رادوست مى دارد, اما به خدا سوگند سود نمى رسانى به کسى از آنها مگر آن که او رادوست بدارى , آیا آنها را به خانه ات دعوت مـى کـنى ؟ عرض کردم : من غذا نمى خورم جز وقتى که دو یا سه مرد از آنها یا کمتر و یا بیشتر در کـنـارم بـاشـند, ابى عبداللّه (ع ) فرمود: آگاه باش احسان آنها به تو بیشتر از احسان تو به آنهاست , عـرض کـردم : فـدایـت شـوم ,طـعـام خود را به آنها مى خورانم , و آنها را در خانه و زندگیم وارد مى کنم , با این حال احسان آنها بر من بیشتر است ؟ فرمود: آرى , آنها وقتى داخل خانه ات مى شوند باآمرزش تو و عائله ات وارد مى شوند و هنگامى که از خانه ات خارج مى شوند گناهان تو وعائله ات را به همراه خود بیرون مى برند.
****
19) پایه هاى دوستى 10(زیادى موافقت و کمى مخالفت)
31- زیادى موافقت و کمى مخالفت
اگر دوستان عادت کنند که هماهنگى را میان خود بیشتر و مخالفت و ناسازگارى را کمترکنند و ایـن خـوى بـرجـسـته را در خود به وجود آورند بى شک همگى خوشبخت خواهندشد و از وفور نـعـمت و زندگى گوارا برخوردار خواهند گردید, و ریشه هاى اختلاف ونزاع در میان آنها قطع خـواهـد شـد و هرگز بین آنان برخورد و مخالفت اتفاق نخواهد افتادچه مخالفت دوستان با آراى یـکدیگر و پافشارى هر کدام در اثبات راى خود موجب قطع رشته محبت و شکستن پیوند برادرى است . اما کثرت موافقت و هماهنگى از مهمترین عوامل دوستى و نزدیکى و همسویى است , ازاین رو ائمه اهل بیت (ع ) نظر دوستان را به این امر مهم که فواید بزرگ و منافع سرشار آن به خودشان برگشت دارد جلب کرده اند. امـام عـلى بن ابى طالب (ع ) فرموده است : در دوستى کثرت موافقت و قلت مخالفت انسان کافى است . از امـام حـسـن بـن عـلـى (ع ) پـرسـیـدنـد: شـرف چـیـسـت ؟ فـرمـود: مـوافقت با دوستان و حفظ همسایگان. امام جواد(ع ) فرموده است : کثرت موافقت و قلت مخالفت از نشانه هاى محبت است .
32- اصلاح خویشتن پیش از اصلاح دیگران
اگر هر انسانى در عیوب نفس خویش بیندیشد همان گونه که در عیبهاى دیگران مى اندیشد بى تـردیـد همه مردم از سعادت و نیکبختى برخوردار مى شدند, و چنانچه هرکسى به محاسبه نفس خـویـش مـى پـرداخت چنان که به محاسبه دیگران مى پردازد بى شک از فایده اى بزرگ بهره مند بـودیـم . لـیکن انسان با دیده اى به دیگران مى نگرد که با آن به خود نمى نگرد, و آنچه را از دیگران زشـت مى شمارد از خود زشت نمى داند . به همین سبب است که در تعلیم و وعظ تاثیر چندانى در نـفوس براى آنها نمى بینیم , زیرا واعظاگر به وعظ خود عمل نکند در موعظه او سودى نیست , و آمـوزگـار هـر گـاه از کمال بهره مند نبوده و اخلاقش را پاکیزه نکرده باشد در تعلیم او فایده اى وجود ندارد.ابوالاسودوئلى این معنا را بسیار شیوا و بدیع سروده و گفته است :
یا ایها الرجل المعلم غیره ----- هلا لنفسک کان ذا التعلیم
تصف الدواء لذی السقام وذى الضنا ----- کیما یصح به وانت سقیم
ونراک تصلح بالرشاد عقولنا ----- ابدا وانت من الرشاد عدیم
ابدا بنفسک وانهها عن غیها ----- فاذا انتهت عنه فانت حکیم
فهناک یسمع ما تقول ویهتدى ----- بالقول منک وینفع التعلیم
لاتنه عن خلق وتاتی مثله ----- عار علیک اذا فعلت عظیم
ابـتـدا کـردن به اصلاح نفس خویش و رفع نقایص و سد عیوب آن پیش از شروع به اصلاح دیگران یکى از راههاى کسب محبوبیت میان مردم و به دست آوردن مودت و تحسین آنهاست همان گونه کـه مـحـاسبه وضع مردم و پیگیرى لغزشهاى آنها ضمن اهمال دراصلاح خویش سبب دشمنى و ناخشنودى از او در میان مردم است .
دیـل کـارنـگـى گفته است : آیا همین حالا در ذهن خود کسى را سراغ دارى که از ته دل دوست داشـتـه بـاشى صفات او را اصلاح و اخلاق او را تهذیب و وى را به راه راست هدایت کنى , اگر امر چـنـیـن اسـت ایـن بزرگوارى و بخششى است که سزاوار شکرگزارى است , لیکن چرا از خودت شـروع نـمى کنى چه از دیدگاه طبیعت انسانى اهتمام و توجه به خود محبوبتر از اهتمام به غیر و نـیـز خـطر آن کمتر است . سپس مى گویى در این که فى المثل یک سال تمام را براى رفع نقایص نـفـس خـویش و تصحیح معایب آن تخصیص دهى و پس از آن مى توانى همه سالهاى پس از آن را براى اصلاح نهاد و تهذیب اخلاق مردم اختصاص دهى .
نیز: گفته است : براى آن که زمام مردم را به دست آورى بى آن که نسبت به آنها بدى روادارى یا دشمنى آنان را برانگیزى از قاعده شماره 3 پیروى کن : از خطاهاى خود سخن گو پیش از آن که دیگرى را مورد انتقاد و خرده گیرى قراردهى اکـنـون گـوش فرا ده به آنچه درباره این موضوع مهم از پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع )وارد شده است . پیامبر خدا(ص ) فرموده است : در عیبناک بودن انسان همین بس که به چیزى در مردم بنگرد که از دیدن آن در وجود خودش نابیناست , و مردم را به چیزى سرزنش کند که خود توانایى ترک آن را ندارد, و همنشین خود را به چیزى که به او مربوط نیست آزاردهد. نیز: خوشا به حال کسى که عیب او وى را از توجه به عیوب مردم بازداشته است. نیز: هنگامى که مى خواهى عیوب دیگرى را بازگو کنى عیبهاى خود را بازگوکن.
امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر کس خود را پیشواى مردم قرار دهد باید پیش ازآموزش دیگران نـفـس خود را آموزش دهد, و باید تادیب دیگران به وسیله رفتارش مقدم بر تادیب مردم با زبانش باشد.
نیز: کسى که به عیب خود بنگرد از عیب دیگران روى مى گرداند.
نـیز: عیبهاى مردم را پیگیرى مکن چه اگر درک کنى آنچه تو را به عیبجویى از مردم وامى دارد از عیوب توست .
آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : آنچه را از دیگرى زشت مى دانى ازخودت نیز زشت بدان .
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.