دوستی، گوهر کمیاب
چکیده
منشأ بسیاری از تحولات روحی دوران بلوغ در جوان میل و رغبت شدید او به همنوعان خود است. که اگر خوب تحت هدایت و تربیت واقع شود اثرات و فواید متعددی را دربرخواهد داشت و متقابلاً اگر مورد توجه قرار نگیرد موجب انحرافات گوناگون فکری و روحی میشود. بنابراین اصل در زندگی، انتخاب دوست است که جوان باید چگونگی دوستی با افراد و مرز دوست یابی و آیین آن را دریابد که ما در این مقاله بدان اشار? کوتاهی نمودهایم.
کلید واژهها: دوست، احتیاج، انتخاب، آیین دوست یابی، حقوق.
مقدمه
مقطعی از زندگی هر فردی «جوانی» است که دارای جایگاه خاص و اهمیت ویژه ای میباشد که دربردارند? هویت برتری تکامل و رشد جسمی و روحی اوست. پس میتوان گفت، یکی از مراتب باروری شخصیت انسان در جوانی است که هویت بزرگسالی او را تشکیل میدهد و باید آن را غنیمت شمرد، همان طور که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اِغتَنمِ شَبابَکَ قَبلَ أَن هِرَمِک» (19)؛ (جوانیت را قبل از فرارسیدن پیری غنیمت و قدر بدان) خطاب گوهربار نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) نشان از حساسیت این دوران دارد. در این دوران سرزمینهای آماد? وجود جوان حاصلخیز بوده و برای افشاندن بذر ایمان و معنویت جهت دهی میشود که باید مورد توجه قرار گیرد.
«دوست» عامل مهم تغییر سرنوشت
«بسیاری از تغییر و تحولات روحی دوران بلوغ در جوان» تمایل اجتماعی گری یعنی میل و رغبت به همنوعان، و به طور اعم به جامعه و زندگی و محیط اجتماعی و حتی رفت و آمد و تماس اجتماعی بیشتر است. از همین ایام است که جوان به سوی جامعه و آداب و رسوم و مقررات آن توجه مییابد و در نتیجه از تمام آنها با میل و رغبت در محیط اجتماعی خود استقبال مینماید. نکته مهم این است که در این سنین نوجوان دفعتاً خود را علاقهمند به همنوع مییابد و از ابراز این علاقه لذت میبرد، اگر خوب تربیت و هدایت شود، این علاقه فواید بسیاری دارد، اما متأسفانه به علت عدم آگاهی والدین، معلم، مربی و راهنما، هیچ کدام به موقع جوان را هدایت نمیکنند و لذا از این طریق مقدم? انحرافات گوناگون فکری، روحی، اخلاقی و تربیتی وی فراهم میشود. گاهی دیده میشود که اطفالی حتی با وجود این که در خانه تحت نظر پدر و مادر و مربیان تعلیم یافته بودند، با وجود مراقبت شدید و سختگیریها، پس از مدتی باز در اغلب آنها، اشکالات زیاد و فساد اخلاقی به وجود آمده است، تعقیب این موضوع که در دوران طفولیت سابقه نداشت و مطالعه در اطراف آن نیز، ما را به اصل «حب نوعی» در اطفال نوبلوغ هدایت میکند، که در اثر تمایل به هم نوع، از آن به بعد کم کم سرنوشت آینده آنان به ماهیّت و سنخیّت دوستانی که انتخاب خواهند کرد، بستگی پیدا میکند.
یعنی چه بسا که در چنین موقعیتی وجود یک رفیق بر حسب این که دارای چه اخلاق و کیفیات روحی باشد برای هر فردی سبب سعادت یا نکبت گردد و چون بلوغ آغاز جوانی و دوران بی خبری است، بعید نیست که این دوستیها وی را به طرف جوانانی بکشد که موجب فساد اخلاقی و سبب عمری هم آغوشی او با بدبختی باشد. بنابراین میتوان گفت که سرنوشت هر کسی با دوست او تغییرپذیر است. به عبارت دیگر بعد از تولد و بعد از تعلیم و تربیت اولیّه، سرنوشت انسان به دست دوستان و معاشرانش تغییر خواهد یافت. (2)
«احتیاج»، عامل نزدیکی انسانها به یکدیگر
«برخلاف آن چه در وهل? اول به نظر میرسد، دوستی وعلاقه در بین انسانها به طور تصادفی و بدون علت پیدا نشده، بلکه به اصول و ضوابط خاصی متکی است.»
انسان به طور طبیعی هر کسی را که بتواند در مقام «نیاز و احتیاج» به او سودی برساند دوست میدارد. بنابراین «نیاز و احتیاج» یکی از عوامل مهم نزدیکی انسانها به هم دیگر میباشد و خود بزرگترین نعمتی است که سرمایه اصلی اجتماع انسانی را تشکیل داده است. نیاز و احتیاج سبب شده که در مراحل باریک و مهم حیاتی، سطح فکر مردم، اجباراً در برابر موانع ومشکلات زندگی، یکسان و برابر شود تا از این طریق، افکار آنان هرچند مدت کوتاهی هم باشد از یک افق یکسان بر محیط خارج زندگی متوجه شده و همه با یک دید و نظر آن را بنگرند. پس «احتیاج» عاملی است که در موارد حساس میتواند ما را به هم نوع نزدیک کند ولذا یکی از وسایل ارتباط و برقراری و ازدیاد دوست و دوستی است. به این جهت «احتیاج» به نوب? خود نعمتی است، ولی وقتی برای ما نعمت است که به افراد و طبقات فهمیده و نیک سیرت نیازمند باشیم تا این بهان? کوچک سبب ارتباط شود. بنابراین اگر ما درمجاورت طبقات نیکو قرار گرفته و احساس «احتیاج» کردیم، این احتیاج خود وسیل? خوشبختی است اما باید دانست که تنها عامل «نیاز و احتیاج» قادر نیست که ایجاد محبت و پیوند قلبی نماید و لذا قابل اعتماد و اتکا نخواهد بود، چراکه «نیاز و احتیاج» فقط میتواند ارتباط و پیوند سطحی و موقتی ایجاد نماید، به طوری که هرگاه این نیاز برطرف شود، آن دوستی نیز محکوم به فنا خواهدبود. «معروف است که در انگشتر سولون (حکیم یونانی) این جمله منقوش بود که: هرکسی که دوستی او برای چیزی است، آن دوستی به زوال آن چیز، زایل شود.» (3)
پس آنچه که باعث ایجاد روابط و بقای دوستی و انس و الفت میگردد تنها عامل «احتیاج» نیست بلکه باید «تشابه روحی» در میان باشد وگرنه پس از رفع نیازمندی، ارتباط خود به خود ضعیف میشود. بنابراین برای این که دو نفر با هم مأنوس گردند، لازم است که صفات مشابهی داشته باشند تا راه ارتباط فکری باز شده و با مختصر تبادل افکار به طور موقت و یا برای همیشه با هم برابر گردند. (4)
اصل در انتخاب دوست، در زندگی
آن چه که اغلب نوجوانان، مخصوصاً آنان که دارای روحیه ای عاطفی و احساسات سرشار اجتماعی گری و بشر دوستانه هستند، به جهت غفلت و ناآگاهی اصولاً به آن توجهی ندارند، موضوع مهم «انتخاب دوست» است. ایشان غالباً خودرا دستخوش جریاناتی قرار میدهند که ناآگاه از درون و بیرون آنها را به این سو و آن سو میکشاند، و به عبارت واضحتر: «اغلب انتخاب میشوند و گویی برای خود حق انتخاب قایل نیستند.» سادگی و صفای درونی و آثار محبت و انس که از ظاهر این نوجوان پیداست، هر نوع آدمی را بسوی ایشان میکشاند و متأسفانه آنها نیز غالباً به همه خوش آمد میگویند و با هم مینشینند و مصاحبت میکنند، کم کم محبوبیت کذایی اولیه نیز مزید برعلت شده و آنها را طوری از خود بی خود میکند که اصولاً مجال و یا تمایلی برای تجدیدنظر در این روابط پیدا نمیکنند و بسیاری از وقت و نیروی خودرا در راه های بیهوده و برای دیگرانی که ارزش آن را ندارند هدر میدهند، و چه بسا القائات منفی و انحرافات اخلاقی که از این مصاحبتهای ناپاک پیدا میکنند.
وقتی این دوران موقت به سر آمد، آن افراد سرزنده و شاداب که قبلاً شوق و عاطفه و شور زندگی در چشمانشان برق میزد، به آدمهایی با ضعف شخصیت مأیوس و احیاناً دچار انحرافات خانمان برانداز تبدیل میشوند.
حداقل آثار منفی ظاهری این لاقیدی در دوست یابی، این است که در اثر هدردادن بهترین و زندهترین ساعات زندگی خود در این راه، حتی در مسایل و وظایف ظاهری و عادی نیز از قافله عقب مانده و اغلب آنان که ایشان را مشغول میداشتند خود از اینان جلو میزنند. (5)
پس بایست در انتخاب دوست و همنشین، وسواس کامل داشته باشیم و اجازه ندهیم که دیگران به دلخواه خود، ما را به دوستی خود انتخاب کنند، بلکه همواره خودمان قصد و اراده کرده و بهترین و صالحترین افراد را برای خود دوست بگیریم وگرنه مصاحبت و معاشرت و دوستی انسانهای پست و ناقص نه تنها کسی را به کمال نمیرساند بلکه ناآگاهانه به سوی نقص نیز روانه مینماید.
چگونه میتوان دوستان خوب و همیشگی داشت؟
کسانی که میخواهند از دوستان نیک و دایمی و دوستی کامل برخوردار شوند، باید رموزی به کار برند تا روز به روز بر این دوستی بیشتر مطمئن شده و دوستان دایمی داشته باشند، چه اساس حب و دوستی، مطابقت صفات مثبت طرفین است و به محض این که در یکی از طرفین همان صفات زایل شود، دوستی به هم میخورد در حقیقت اینان مشتریان صفات هم بودند و کسانی که پی متاعی میگردند، همواره به مغازه ای مراجعه میکنند که از آن نوع متاع داشته باشد. حال بر ما است که چه متاعی در نمایشگاه وجود خود قرار دهیم تا توجه مشتریان را به خود جلب کند؟
دوستی واقعی آن است که بر مبنای محبت قلبی باشد. دوستیهایی که به جهت منافع شخصی و اغراض مادی و سودطلبی بنا شود، بسیار است اما دوامی ندارد و با کوچکترین برخوردها و سوءتفاهم ها به هم میخورد.
در دوستی حقیقی، طرفین هیچ گونه فرقی بین هم نباید قایل شوند، هر کدام هرچه برای خود میخواهد برای دوست خود نیز همان را بخواهد و از هرچه موجبات ناراحتی و ملال خاطرش را فراهم میکند در مورد دوست نیز باید از آن پرهیز کند.
دوستی حقیقی، تنها حول محور حق و حقیقت ایجاد شدنی است و ادام? صمیمیت هم، با ادام? حاکمیت حق و حقیقت در روابط بستگی دارد، در این مرحله تنها تبعیت از حق سبب به وجود آمدن سنخیت روحی و روابط صمیمی در بین افراد میشود، و متقابلاً ناخالصی به اندازه یک درصد هم میتواند روابط صمیمی را خدشهدار کند. اصولاً ارتباط قلبی، ظریفترین و حساسترین نوع ارتباط دو انسان است که به هر میزان طرفین از مراتب کمال روحی برخوردار و صاحب درجات معنوی باشند، این ارتباط حساستر و ظریفتر خواهد شد.
حقوق دوستی و مرزهای آن
روایت شده است مردی در بصره در خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین، انواع و اصناف دوستان را برای ما بیان فرما. علی (علیه السلام) فرمود: دوستان دو دستهاند: دوستان ثابت و استوار، و دوستان آشنا و همسایه و همجوار. اما دوستان ثابت و استوار، آنان برای تو به منزل? دل و جان و خانواده و اموال تواند. اگر چنین دوستی یافتی، پس دست بذل و بخشش به او بده، و با کسانی که با او یکرنگ و یکدلند، تو هم یکدل و یکرنگ باش و با دشمنان چنین دوستی دشمن باش و اسرار او را فاش مکن، و او را یاری کن، و نیکوییهای او را منظور بدار، و همین قدر بدان که چنین دوستانی از کیمیا نایابترند. اما دسته دوم، که همسایگان و همجواران و آشنایان تواند، از مجاورت با چنین دوستانی لذت ببر، و از آشناییشان بهره مند شو، و بیشتر از این هم از آنان توقع مدار، و هر بذل و بخشش و تعارفی که با تو داشتند تو نیز با زبانی خوش و چهره ای گشاده همان رفتار را دربار? آنان رعایت کن. (6)
و باید این را ادراک کرد که برای دوستی حقوقی هست که نبایدانسان آن را به فراموشی بسپرد و یا از این حقوق تجاوز نماید وگرنه این ریسمان دوستی منجر به قطع پیوند و پیمان برادری میشود و این گناه بزرگی است که هرگز عقل سلیم از آن نخواهد گذشت و شرع مقدس اسلام نیز چنین اجازه ای را نداده است تا آنجا که امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میفرماید: «به اعتماد دوستی بین تو و دوستت حق وی را ضایع مکن که هر کس حق دوست را ضایع گذارد، از حیل? دوستی و برادری عاری است» (7)
و امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «برای شخص هیچ چیز زشتتر از آن نیست که دوستش از او حقشناسی کند، ولی او حق دوستش را نشناسد.» (8)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: برای مسلمان بر دوستش، سی حق لازم است. از این رو حقوق تبرئه نخواهدشد، مگر آنکه آنها را به جا آورد، یا آنکه دوستش از این حقوق بگذرد:
1. لغزشهای او را نادیده بگیرد.
2. درگرفتاری هایش بر او شفقت آورد.
3. برهنگی دوستش را بپوشاند.
4. لغزشهای او را دور کند.
5. پوزشهای او را بپذیرد.
6. مردم را از غیبت کردن دربار? او بازدارد.
7. پند و اندرز دادن او را مستمر دارد.
8. حرمت دوستی با او را نگه دارد.
9. دین و ذمّه او را رعایت کند.
10. در بیماریش او را عیادت کند.
11. در مرگش حضور یابد.
12. دعوتش را بپذیرد.
13. احسان او را قبول کند.
14. احسان او را جبران کند.
15. از نعمتهای او سپاسگذاری کند.
16. به خوبی او را یاری کند.
17. از همسر او هنگام ضرورت حفاظت و سرپرستی کند.
18. نیازمندیهای او را برآورد.
19. سؤالات او را پاسخ دهد.
20. عطسه که کرد برایش دعا کند.
21. در گمراهیهایش او را ارشاد کند.
22. سلام او را جواب گوید.
23. کلام او را خوش دارد.
24. با دوستان دوستش دوستی کند وبا آنان دشمنی نورزد.
25. در هنگام واقع شدن ظلم بر او یاریش کند.
26. او را از ظلم کردن باز دارد.
27. دوستش را تسلیم دشمن نکند.
28. دوستش را رسوا نکند.
29. هر چیز خوبی که خود میخواهد برای دوستش نیز بخواهد.
30. هر چیز ناشایسته ای را که برای خود نمیخواهد برای دوستش نیز نخواهد. (9)
آئین دوست یابی در روایات
چون ارزش نعمت عظیم و گرانقدر دوستی شناخته شد، باید به روش دوستابی سخن بگوئیم که طالب این دوستی مثل کسی نباشد که به دنبال گوسفندی چاق میگشت ولی به گوسفندی لاغر فریبش دادند. بنابراین انسان باید سعی کند افراد خوب و بد را بشناسد و در روایات در این مورد تأکید فراوانی شده که سعی کنید دوستانتان را بیازمائید تا میزان دوستی شان معلوم شود، مثلاً از آنان در تنگدستی یاری بطلبید، در مراحل گوناگون زندگی با ایشان نشست و برخاست نمائید تا گوهر درونی شان بر شما بیشتر آشکار شود. بهترین راهی که به آن، دوست واقعی شناخته میشود پول و مسائل مادی است. اگر فردی است که منافع شخصی خود را درنظر میگیرد، کوچکترین ارزشی ندارد، زیرا زمانی که دوست ثروتمندی بیابد رفیق گذشته را فراموش خواهد کرد، همین طور اگر دوست، در مواجهه با حوادث مختلف زندگی به امور غیر اسلامی و انسانی و غیراخلاقی دست بزند ارزش دوستیاش ساقط میگردد.
1.آزمایش قبل از انتخاب
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «لاتَأمَن صَدِیقَک حتّی تَختَبِرَهُ وَ کُن مِن عَدُوّکَ عَلی اَشَدِّ الحَذَر» (10)
(از دوستت ایمان مباش تا این که او را بیازمایی و بسیار با احتیاط با دشمنت برخورد کن)
2.اهمیت آزمایش نمودن دوست
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «مَنِ اتَّخَذَ أخاً بَعدَ حُسنِ الإِختبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَ تَأَکَّدَت مَوَدَتُه» (11)؛ (کسی که پس از آزمایش صحیح، کسی را به دوستی برگزیند، رفاقتش پایدار و دوستیاش استوار خواهدماند)
دراین روایت اهمیت آزمایش دوست به خوبی از لِسان مبارک و مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان شده است که نشان از قلمرو بی پایان دوستی است که انسان را به زندگی امیدوارتر میکند.
3. لزوم شناخت رفیق راه
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «سَل مِنَ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریق» (12) (پیش از آنکه دربار? راه بپرسی، دربار? رفیق راه بپرس)
بدون دوست انسان غریب است
غریب، به کسی میگویند که تنها و ناآشنا و دور شده از همدم و دوست باشد به طوری که نتواند شایستگیهای که در نفوس خود دارد به دیگران منتقل کند و یا آنکه افراد نتوانند این شایستگیها را به خوبی ادراک کنند و از این رو، او را طرد نمایند.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «و ربِّ بَعیدٍ أَقرَبُ مِن قریبٍ وَ قریبٍ أَبعَدُ مِن بعیدٍ و لغریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حبیب» (13)؛ (چه بسا افراد دور افتاده ای که از خویشان نزدیکترند و چه بسا افراد دور افتاده ای که از خویشاوندان نزدیکترند و چه بسا نزدیکان و خویشاوندانی که از هر غریب و ناآشنایی دورتر میباشند. غریب و تنها کسی است که دوست و همدمی نداشته باشد)
استوارترین پیوندها
دوستیِ که منشأ آن برگرفته شده از دوستی در راه رضایت و خشنودی الهی باشد از محکم و استوارترین ساختمانهای پرفایده در زندگی است که علاوه بر آنکه استحکام دارد پردوام و پرفایده خواهد بود و بهرههای آن، زودگذر نخواهد بود. از این رو ترغیب کردن به این نوع دوستیها ثمرات زیادی خواهد داشت که انسان باید آن را محافظت نماید و به راحتی از دست ندهد. همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «المَوَدَّةُ فِی اللهِ اکَدُ مِن وَشیجِ الرَّحمِه» (14)؛ (دوستی در راه خدا رشتهاش استوارتر از پیوند خویشی است)
و نیز حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «چون خداوند خیر کسی را بخواهد دوست شایسته ای روزی او میگرداند که هرگاه فراموش کند او را یادآوری و اگر به خاطر داشته باشد وی را یاری کند.» (15)
و نیز فرمودند: «انسان مسلمان پس از اسلام و بهره مندی از فواید آن از هیچ چیز دیگر مانند برادری که در راه خدا از او استفاده کند بهره مند نمیشود.» (16)
نشان? عقل
همچنین فرمود: «عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوستی برای خود انتخاب کند و عاجزتر از او کسی است که آن دوستی را که به دست آورده از دست بدهد.» (17)
از ریشه های محکم و استوار خردمندی هر کسی آن است که ارتباط و دوستی بامردم داشته باشد و از طریق نفوذ در دلهای آنها، تأثیر خوبی را در رفتار و کردار او بنشاند همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «التَوَّدُدُ إلی النآس رأسُ العَقل» (18) (دوستی کردن با مردم ریش? خردمندی است)
دوستی و شاداب شدن
قال علی (علیه السلام): «التوَّدُدُ یُمن» (19)؛ (دوستداری فرخندگی است)
بسیاری از کسانی که با همدم و دوست خود پیوند عاطفی دارند، احساسات خود را نسبت به همدیگر بروز میدهند و از این باب، نوع نیازهای خودرا در کشاکش برخوردها برطرف میسازند که یکی از آن نیازهای عاطفی شادابی و نشاط است که این دوستیها ظاهر میشود.
نتیجه
نباید پنداشت که در زندگی چیزی وجود دارد که انسان را بیش از نقش دوست سعادتمند وبا طراوت وپر نشاط میسازد از این رو این گوهر کمیاب را باید با دقت ونظر پیدا کرد اگر به دوست شایسته ای دست پیدا کردید بدانید که به گنج پر ارزشی دست یافتهاید لذا برای بهروری از او، باید خوب آنرا حفظ نماییدویکی از راههای حفظ دوست شناخت حقوق دوست و رعایت مرزهای دوستی در دوران رفاقت وهمنشینی است که البته نتیجهاش مصون ماندن هردو از خطر انحراف است.
پی نوشت ها :
1. نهج الفصاحه، ح 372.
2. بلوغ، ص 51 و 52.
3. نقش بلوغ در تکامل، ص 54.
4. همان، ص 57، خلاصه.
5. بلوغ، ص 66.
6. آیین دوست یابی در اسلام، ص 44ـ42.
7. آیین دوست یابی، ص 44.
8. همان، ص 45.
9. آئین دوست یابی، ص 47 و 48.
10. غررالحکم، ص 810، ح 151.
11. غررالحکم، ج 659، ح 1260.
12. نهج البلاغه، نام? 31.
13. نهج البلاغه، نامه 31.
14. غررالحکم، ج 1، ص 58، ح 1575.
15. همان.
16. غررالحکم، ص 58.
17. نهج البلاغه، حکمت 11.
18. -غرر الحکم ص 413
19. -همان مدرک
منابع و مآخذ
1. نهج البلاغه
2. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول 1366 ش
3. نهج الفصاحه، پاینده، ابولقاسم، نشر دنیای دانش، چاپ چهارم، تهران،1382 ش
4. بلوغ، صبور اردوبادی، احمد، نشر رسالت قلم، چاپ دوم، سال 1378.
5. آیین دوست یابی در اسلام، الحمیدری، محمد، ترجمه، سناجیان، حسن، نشر انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1371.
6. با جوانان در ساحل خوشبختی، فتاحی، سیدحمید؛ بی تا، بی چا، 1375
7- نرم افزار عروج، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.