سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
تکنیکهای دوست یابی، دوست خوب، دوست یابی
 
 
مبادا که بدگمانی بر تو چیره شود که [در این صورت] میان تو و هیچ دوستی، رابطه دوستانه ای برجای نمی گذارد . [امام علی علیه السلام] 
»» حکم شرعی دوستی با گناهکاران راهکارهای برای هدایت گناه کار

حکم شرعی دوستی با گناهکاران

راهکارهای برای هدایت گناه کار
 
مهم ترین منشأ گناه و نافرمانی خداوند غفلت و جهل انسان است. اگر شیطان بتواند کسى را از مقام خود، عظمت، علم، حکمت و لطف خداوند، نعمت های بی شمار او، مضرات و عواقب گناه و… غافل کند، او را به آسانی به وادی گناه و نافرمانی می کشاند. همچنین جهل و نادانى به ارزش‏هاى وجودى انسان، جهل به آثار ارزنده پاکدامنى و عفت، جهل به عواقب گناه و بالاخره جهل به اوامر و نواهى الاهى باعث ارتکاب بسیاری از گناهان است.[1]
بهترین راه برای نجات از گناه از بین بردن جهل و غفلت است. اگر ما همواره به عظمت خدا و نعمت های بی شماری که به ما و دیگر بندگانش بخشیده است توجه داشته باشیم در صدد شکرگزاری و جبران نعمت های او خواهیم بود نه به دنبال عصیان و سرکشی ، و اگر به علم و حکمت و لطف خداوند در قانون گذاری و حرام و حلال کردن کارها و اشیاء توجه و اطمینان داشته باشیم درمی یابیم که هر آنچه را خداوند بر ما حلال کرده قطعاً خیر و صلاح و منفعت ما در آن است و هر آنچه را خداوند بر ما حرام کرده قطعاً به ضرر ما بوده است و این جا است که هیچ گاه صلاح و منفعت خویش را رها نخواهیم کرد و به دنبال شر و ضرر نخواهیم رفت.
و اگر انسان به ارزش و مقام والای خود در بین دیگر مخلوقات توجه کند و این که گناه، این ارزش و مقام را از بین خواهد برد، حاضر نخواهد شد تا این ارزش بزرگ را برای لذت آنی و بی ارزش و زود گذر از دست بدهد.

حکم دوستی با افراد گناهکار ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:27 صبح )


»» هشت شخصیت سمی که باید از آنها اجتناب کرد

هشت شخصیت سمی که باید از آنها اجتناب کرد
 
هرچند ما دوست داریم این طور فکر کنیم کسانی که در زندگی ما هستند، هیچ عیب و نقصی ندارند، شاد هستند و از روان و از تفکر سالمی برخوردارند، گاهی اوقات متوجه می شویم که از این خبرها هم نیست. گاهی انسان، سرحال و بانشاط است دارد کار خودش را می کند. حال خوشی دارد و فکر می کند زندگی چیز باشکوه و زیبایی است که ناگهان یکی از این شخصیت ها سر راه او قرار می گیرد و به کلی روزش را خراب می کند. گاهی اوقات می شود تاثیر اینها را از ذهن و روح پاک کرد. ولی غالبا کار آسانی نیست.
شما ممکن است آدم مثبت اندیشی باشید، ولی وقتی فرد خاصی در اطراف شما می پلکد، ناگهان حس می کنید منفی باف شده اید، شاید هم نگاه شما به جهان یک نگاه آرمانی باشد، اما وقتی در کنار بعضی از این افراد قرار می گیرید، حس می کنید ساده لوح یا توهم گرا هستید. گاهی احساس می کنید از اینکه انسان کاملا مستقلی هستید و مهار زندگی تان را در دست دارید، به خودتان افتخار می کنید، اما وقتی با یکی از این افراد که ممکن است حتی از اعضای خانواده خودتان هم باشد، روبرو می شوید، ناگهان احساس می کنید، مثل دوران کودکی، دست و پا چلفتی و بی عرضه شده اید.
گاهی اوقات این افراد تاثیرات فوق العاده منفی ای بر زندگی ما می گذارند. هر چند همه ما انسان هستیم و «اخلاق» خودمان را داریم، اما بی تعارف،بعضی از این «اخلاق» ها، سمی هستند و شادی و خوشبختی و تفکر و نگاه ما به زندگی را مسموم می کنند. این «اخلاق» ها، عزت نفس دیگران را نشانه می روند و زندگی ها را خراب می کنند. صاحبان این اخلاق ها می توانند انرژی حیاتی را از انسان بگیرند و او را از عمر خود سیر کنند.

1. کلک زن ها: ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:25 صبح )


»» رفیق روزهای بارانی

رفیق روزهای بارانی

دوست حقیقی آن است که زمان نیاز به یاد تو باشد، زمانی که تو غمگین و دل شکسته هستی تو را تنها نگذارد و پای درد دلت بنشیند.
دوست واقعی آن است که اگر تو را در حال لغزشی می بیند، تو را از آن کار باز دارد، نه اینکه روی کارهای نادرست تو و راه کجی که می روی سرپوش بگذارد.
دوست واقعی آن است که تا پای مرگ راز تو را در سینه نگه دارد و هرگز آن راز را در نبود تو به زبان نیاورد.
دوست واقعی آن است که هرگز و تحت هیچ شرایطی به تو دروغ نگوید، کسی که به تو دروغ می گوید مکار و حیله گر است.
دوست حقیقی آن است که تو را با افرادی که قهر هستی، آشتی بدهد و هرگز دوست نداشته باشد که تو فقط مال او باشی.
دوست واقعی هرگز به تو دشنام نمی دهد و دل تو را با سخنانش نمی شکند. او همواره با زبانی خوش با تو سخن می گوید.
یک دوست حقیقی هرگز طاقت شکست و ناراحتی تو را ندارد و برای رسیدن به موفقیت به تو کمک خواهد کرد.
دوست خوب از دوست شدن تو با دوستان دیگرش نمی هراسد و به دوستان دیگرت حسادت نمی ورزد.
یک دوست واقعی هرگز تاریخ تولد تو را از یاد نخواهد برد و از آن سر دنیا هم به یادت خواهد بود.
یک دوست حقیقی همراهی مهربان و دلسوز برای تو است و با راهنمایی های غلط تو را گمراه نمی کند.
یک دوست واقعی حدود دوستی را می داند و به دوستی اش پایبند است.
یک دوستی حقیقی واقع بین است، برای تو و عقیده هایت ارزش قایل است و هرگز با تو قهر نمی کند.
یک دوست حقیقی به هیچ قیمت اجازه نمی دهد که دوستی تان به هم بخورد و تا سر حد جان برای دوام این رابطه تلاش می کند.
یک دوست حقیقی شما را به ایمان، خداپرستی و کارهای نیکو دعوت می کند تا در کنار خود جایگاه نیکویی در بهشت برایت فراهم سازد.
منبع: کانون خانواده 229


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:23 صبح )

»» آداب رفاقت

آداب رفاقت
 
نویسنده: آیةالله حسین مظاهری

بحث ما در باره رفاقت است. باید مواظب باشیم بچه های ما جوان های ما از دختر و پسر با چه افرادی رفت وآمد دارند و در ضمن باید توجه داشته باشیم که این مسأله برای خودمان هم هست و مواظب باشیم که با چه کسانی رفت و آمد داریم و بدانیم که رفیق فوق العاده در زندگی انسان موثر است. در سعادت و شقاوت بچه ها، جوان ها و در سعادت و شقاوت همه و همه تاثیر به سزایی دارد. انسان مدنی است، یعنی دوست یاب است. این که با کسی رفت و آمد کند برای انسان ضروری است. انسان به تنهایی نمی تواند زندگی کند و علاوه بر این هر زن و مردی مخصوصا جوان ها دوست دارند. که دوستی داشته باشند، آشنایی داشته باشند و با آن ها رفت و آمد نمایند و با آنها نشست و برخاست داشته باشند. این یک مسأله ضروری است.
از این که باید دوست داشته باشیم، رفیق داشته باشیم، رفت و آمد باید بکنیم، در این باره اشکالی نیست. اشکالی که هست در انتخاب است که اگر جوان شما رفیق نابابی را انتخاب کرد، این رفیق ناباب جوان شما را خراب می کند، او را گمراه می سازد. چنان چه بچه شما با یک دوست خوب و از خانواده ای خوب و متدین سرو کار و رفت و آمد داشته باشد، بچه شما رو به سعادت می رود.
اگر بچه شما علاقه به درس نداشته باشد، همان رفیق خوب او را درس خوان می کند و چنان چه بچه شما یک رفیق تنبل پیدا کرد، جوان شما یک رفیق تنبل انتخاب نمود، همان روز اول و دوم تنبلی این رفیق روی جوان و بچه اثر می گذارد و می بینید. مطالعه ای که می کرد دیگر انجام نمی دهد، درسی که می خواند دیگر نمی خواند. از این جهت در روایات اهل بیت راجع به انتخاب رفیق خیلی سفارش شده است. به اندازه ای سفارش شده است که رسول گرامی صلی الله علیه و آله می فرماید: «المرء علی دین خلیله». بحار ج74 ص 192 یعنی رفیق در دین انسان تاثیر به سزایی دارد. بعد هم می فرمود: ببین با که رفاقت میکنی. امام صادق علیه السلام می فرماید: رفیق خوب مثل این است که بادی بوزد به گلستانی، وقتی باد بوزد به گلستان می فرماید: آن باد بوی عطر از گلستان می گیرد، ولو این که آن باد خود عطر ندارد. اما همین مقدار که این باد آمد در گلستان، از گلستان عطر می گیرد. اگر رفیق خوب شد، نظیر همان بادی است که با عبور از گلستان معطر می شود. «مثل الجلیس الصالح مثل العطار،إن لم یعطک من عطره أصابک من ریحه».کنزالعمال، خبر 24676 رفیق خوب تو را معطر می کند به عکس ، امام صادق علیه السلام می فرماید: رفیق بد مثل آتش می ماند، همین طور که اگر شما با آتش تماس گرفتی شما را می سوزاند، رفیق بد اگر با او تماس گرفتی شما را می سوزاند. در یک روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرماید که رفیق بد یقین داشته باش تو را بد می کند. علی علیه السلام می فرماید: «و إیاک و مصاحبة الفساق فإن الشر بالشر ملحق*بپرهیز از رفاقت با نابکاران که بدی به بدی پیوند است». بحارج 74 ص 199 اگر آن شر باشد یک روز، دو روز طول نمی کشد تو هم شر خواهی شد.
در روایت دیگری آن حضرت می فرماید: «مجالسة الأشرار تورث سوء الظن بالأخیار». بحار ج 74 ص 191 یعنی مواظب باش با رفیق بد نشست و برخاست نکنی، برای این که اول بدی او این است که تو را بدبین به بزرگان می کند. اگر شما یک رفیقی داشته باشی که پشت سر بزرگان حرف بزند، ولو این که شما مرید آن بزرگان باشی، یک ماه طول نمی کشد که شما هم به او بدبین می شوی.
قرآن شریف درباره دوست ناباب زنگ خطر می زند، زنگ خطر قرآن خیلی هم قوی است. می فرماید:«و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتحدث مع الرسول سبیلا. یا ویلتی لیتنی لم أتخذ فلاناخلیلا. لقد أضلنی عن الذکر بعد إذ جاءنی و کان الشیطان للإنسان خذولا». سوره فرقان، آیات 27 تا 29
می فرماید روز قیامت که می شود به اندازه ای پشیمان است که پشت دست خود را می گزد. دیدی انسان یک کار بی جایی می کند، پشیمان می شود، گاهی پشت دست می گزد، گاهی لب می گزد، این از پشیمانی است. قرآن می گوید: در روز قیامت بعضی پشت دست می گزند، چه می گوید؟ می گوید: ای کاش با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سر و کار داشتم، بعد می گوید: ای وای بر من، دیدی که رفیق بد مرا خراب کرد و مرا از قرآن، از پیامبر و از همه چیز دور کرد. بعد قرآن می فرماید: بدان که «و کان الشیطان للإنسان خذولا» ظاهراً شیطان در این جا یعنی رفیق بد، یعنی شیطان انسی. می فرماید که رفیق بد تو را به خذلان می کشاند، رفیق بد تو را بی چاره می کند، مواظب باش. انسان یک ماه با افرادی بنشیند که مقید به نماز باشند، مقید به روزه باشند، مقید به نماز شب باشند ،مقید به اجتناب از گناه باشند، به طور نا خودآگاه این آقا عوض می شود.
به عکس، اگر کسی نماز شب خوان است و نماز اول وقت خوان و اجتناب از گناه می کند، اما یک ماه برود در مجالس غیر دینی بنشیند با افراد ناباب، به طور ناخود آگاهی نه تنها نماز شب او از بین می رود، نماز اول وقتش نیز از بین می رود. من چه بسیار سراغ دارم دختر خانم هایی را که آن ها نماز شب می خواندند، نماز جماعتشان ترک نمی شد، روزه مستحبی می گرفتند عمل ام داود و امثال این ها به جا می آوردند، اما شوهر ناباب پیدا کرد، شوهر بی نماز پیدا کرد، همین دختر خانمی که نماز شب می خواند، دیگر نه نماز صبح می خواند ،نه نماز ظهر و عصر، عکسش را هم فراوان دیده ایم.

داستانی آموزنده و پر معنا
 
نجاشی یکی از شعرای اهل بیت است و در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام می زیست و برای امیرالمؤمنین علیه السلام اشعار می گفت و آدمی است متدین. آدمی است که دین در دل او رسوخ کرده . این آدم متدین این آدم مرید مولا امیرالمؤمنین و شاعر علی علیه السلام، درماه مبارک رمضان یک روزی قبل از ظهر می رفت برای مسجد پشت سر علی علیه السلام نماز بخواند، رفیق نا اهل در خانه نشسته بود، رفیق نا اهل به او سلام کرد.گفت: آقای نجاشی کجا؟ گفت: می خواهم بروم مسجد. گفت: حالا که قبل از ظهر است. گفت : می خواهم بروم مسجد مقداری قرآن بخوانم تا امیرالمؤمنین بیاید و پشت سر او نماز بخوانم. گفت: بفرمایید.
وارد شد. مقداری با او صحبت کرد. نجاشی گفت: ماه مبارک رمضان است، چیزی که نمی شود خورد، برویم مسجد بهتر است. ولی آن رفیق بد سر گذاشت در گوش او و وسوسه شروع شد. همان که در سوره معوذتین، سوره آخر قرآن سه مرتبه از او خدا پناه می برد، ازاین رفیق بد، از وسوسه رفیق بد.
«بسم الله الرحمن الرحیم. قل أعوذ برب الناس. ملک الناس. إله الناس. من شر الوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدور الناس. من الجنة و الناس». یعنی خدایا پناه می برم به تو، خدایا پناه می برم به تو، خدایا پناه می برم به تو از وسوسه رفیق بد، از وسوسه شیطان، وقتی که وسوسه کند اما غیر مستقیم، خناس زیر آبکی کار کردن را می گویند، خناس یعنی آن کسی که زهر را بریزد در کپسول و به خورد شما بدهد، خورد بچه شما بدهد. این را عرب می گوید خناس و این سوره مبارکه سه مرتبه پناه به خدا می برد از این گونه رفیق ها، یعنی رفیقی که وسوسه کند مخصوصا وسوسه زیر آبکی، وسوسه غیر مستقیم .
نجاشی آمد آن آقا سر گذاشت در گوش نجاشی، دیگر مستقیمش کرد، گفت: که بیا برویم خانه، یک شراب نابی دارم، یک بره گوسفند هم دارم، شراب به تو می دهم، بره هم به تو می دهم، نجاشی تکان خورد گفت یعنی چه؟! در ماه مبارک رمضان این حرف ها چیست که می زنی؟ گفت اشتباه کردم، بیا تا با تو حرف بزنم. کشاندش توی خانه نجاشی را نشاند، وسوسه شروع شد، خدا ارحم الراحمین است، خدا می آمرزد، بیا دمی خوش باشیم. امروز گناه می کنیم فردا توبه، با گفتگو شراب را به خورد نجاشی داد، بعد هم بره را آورد به خورد نجاشی داد. امیرالمؤمنین دارد نماز می خواند، بدمستی شروع شده، داد او رفت بالا. خبر دادند به امیرالمؤمنین که شاعرت، آن که صف اول می ایستد به نماز جماعت شراب خورده، فرمودند: صاحب خانه را با نجاشی هر دو را بیاورید. این ها باید حد بخورند، هشتاد تازیانه باید به آن ها زد. مثل این که نجاشی کمتر خورده بود، چه جور بود نمی دانم. تا پیش آمد نجاشی فرار کرد، نتوانستند او را بگیرد نجاشی فرار کرد صاحب خانه را گرفتند آوردند پیش امیر المؤمنین و ایشان حد را جاری کرد. نجاشی خیلی متشخص، آبرو دار و طایفه دار بود. شب بعضی از بزرگان از طایفه اش آمدند خدمت امیرالمؤمنین واسطه شوند، آقا ببخشید، اگر نجاشی بخواهد حد بخورد آبروی طایفه ما می رود.
امیر المؤمنین فرمودند: نمی دانم چه می گویید، می گویید: حدود خدا را جاری نکنم؟ تهدید کردند، گفتند: یا علی اگر بخواهی حد جاری کنی این طایفه دشمن شما می شوند، فرمودند: من باید حکم شرعی را انجام بدهم ولو این که جهان پشت به پشت یکدیگر کنند ضد من. دیدند نمی شود. بالاخره نجاشی را دستگیر و حد جاری شد. نجاشی دین دارد، نجاشی ولایت دارد، اما همین نجاشی که ولایت دارد، شاعر خاص امیرالمؤمنین است. در صف اول جماعت ملا جایش است. قبل از ظهر می خواهد بیاید مسجد کوفه برای عبادت ، ولی رفیق بد او را برد در خانه شرابش داد، بره داد. قرآن می فرماید بدان اگر با رفیق بد نشست و برخاست کردی، پشیمان می شوی، پشت دست را دندان می گیری، برای خودت یا برای جوانت.چه می گویی؟ می گویی: ای کاش جوان من با فلان کس رفت و آمد نداشت، دیدی آبروی جوانم و آبروی خودم را ریخت و به قول قرآن این کاشکی ها نه در دنیا و نه در آخرت دیگر فایده ای ندارد. آب ریخته را دیگر نمی شود که برگرداند. اگر آبروی شما یا آبروی جوانتان ریخت دیگر نمی شود این آبروی ریخته را برگرداند.
دختر خانم مواظب باش با پسر جوان به نام درس خواندن نشست و برخاست نداشته باش، آتش است می سوزاند. مقدس اردبیلی رحمة الله علیه مرجع تقلید است، بارها خدمت امام زمان رسیده، از او سؤال می کنند(پیرمرد 70 ساله که دیگر غریزه جنسی ندارد)آقا در یک خانه ای هیچ کس نباشد جز یک زن، مانعی هم نداشته باشد شما گناه می کنی یا نه، مقدس اردبیلی نگفت نه، گفت: پناه می برم به خدا اگر چنین صحنه ای برای من جلو بیاید. مقدس اردبیلی 70 ساله خدمت امام زمان رسیده، مرجع تقلید شیعه به اندازه ای با تقواست اسمش ملا احمد است، علما به او لقب مقدس داده اند، این مرد 70 ساله می گوید پناه می برم به خدا، من در یک جایی باشم، یک زن هم باشد و هیچ کس غیر من و آن زن نباشد.
پدر و مادر! ببینید دختر شما با یک جوان در اتاق نشسته اند و دارند درس می خوانند و بی تفاوت باشی، این جنایت است به کی؟ با اولادت، این خیانت است، دختر تو هرچه نجیب، اما مقدس اردبیلی می گوید: انسان نجیب این جا در خطر است، این بی تفاوتی درست نیست، بالاتر از این بگویم قرآن مجید درباره یوسف علیه السلام می گوید:«ولقد همت به وهم بها لولا أن رأی برهان ربه». سوره یوسف، آیه 24 زلیخا به یوسف تمایل پیدا کرد، یوسف هم به زلیخا تمایل پیدا می کرد، اگر عصمتش نبود. چون معصوم بود تمایل پیدا نکرد. چنان چه معصوم نبود، او هم می رفت.
این جمله به پدر و مادر ها چه می گوید، به دختر خانم ها چه می گوید، به جوان های مسجدی چه می گوید. حضرت یوسف توانست از امتحان بیرون آید، آن امتحانی که به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمودند: بیست و چهار زمینه برای گناه یوسف بود. اگر یکی از این بیست و چهار زمینه برای هر کس فراهم شود، گناه می کند. اما یوسف توانست این بیست و چهار زمینه را زیر را پا بگذارد و از امتحان خوب درآید. یوسف می گوید: پروردگارا! «إلا تصرف عنی کیدهن أصب إلیهن و أکن من الجاهلین».سوره یوسف، آیه 33 می گوید خدایا تو باید یاریم کنی والا من هم می روم اگر دست عنایت تو روی سرم نباشد. اگر تو مرا نگاهم نداری من هم می روم. این آیه به پدر ومادر ها چه می گوید؟ مواظب باشید رفیق بد تاثیر عجیبی دارد، نجاشی را می کشاند در خانه و شرابش می دهد، جوان با عفت را، جوان با شخصیت را، به مراکز فحشاء و آنجا بی آبرویی برای همه درست می کند، دختر عفیف با حیا را می کشاند به بی عفتی و بالاخره رفیق بد از هر آتشی سوزنده تر است. از هر شری شرتر است. به عکس رفیق خوب، خوشا به حال کسانی که رفیق خوب دارند. قال علی علیه السلام: «لا یکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ أخاه فی ثلاث فی نکبته و غیبته و وفاته* دوست دوست نباشد تا برادر خود را در سه جا حفظ کند، در حال بدبختی و در غیبت و در مردن او». بحار ج 74 ص 163 رفیق خوب به کی می گوییم؟ یک روایتی راجع به ازدواج است، آن روایت با القاء خصوصیت می آید این جا، یعنی زن و شوهر هم باید رفیق و مصاحب باشند و در آن جا می گوید با که رفت و آمد بکن. رسول گرامی می فرماید: «إذا جاءکم من ترضون خلقه فزوجوه إلا نفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر».بحار ج 103 ص 372 یعنی آقا اگر می خواهی رفیق انتخاب کنی باید دو تا شرط داشته باشد، یکی دین داشته باشد، یکی اخلاق ، اخلاق انسانیت، با وفا باشد، با عفت باشد، با وقار باشد، یکی هم دین داشته باشد. این روایت شریف که بارها پیامبر فرمودند، آقا اگر این دو شرط در رفیق بود، با او رفیق شو «والا تکن فتنه و فساد کبیر» و الا فساد بار می آید آن هم فساد بزرگی ، و الا فتنه ایجاد می شود آن هم فتنه بزرگی .یعنی دختر خانم شما باید دوست بگیری، اما یک دختر متدین و با اخلاق. مواظب باش آن دختری که در طایفه بی حجاب ها بزرگ شده با او رفت و آمد نکن، او را به عنوان دوست نگیر، اگر می بینی لاابالی در نماز است، اگر خیلی به دین اهمیت نمی دهد، با این رفت و شد نکن.
جوان اگر می خواهی دوست بگیری باید متدین باشد، تا تو را بکشاند به مسجد، تا تو را بکشاند پای منبر و محراب، تا تو را بکشاند به کتاب های دینی. مواظب باش اگر دین نداشته باشد، اگر بی وفا باشد، اگر اخلاق انسانیت نداشته باشد، این رفیق نیست، این دشمنی به صورت رفیق است.
منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:23 صبح )

»» دوستی، گوهر کمیاب

دوستی، گوهر کمیاب

چکیده
منشأ بسیاری از تحولات روحی دوران بلوغ در جوان میل و رغبت شدید او به همنوعان خود است. که اگر خوب تحت هدایت و تربیت واقع شود اثرات و فواید متعددی را دربرخواهد داشت و متقابلاً اگر مورد توجه قرار نگیرد موجب انحرافات گوناگون فکری و روحی می‌شود. بنابراین اصل در زندگی، انتخاب دوست است که جوان باید چگونگی دوستی با افراد و مرز دوست یابی و آیین آن را دریابد که ما در این مقاله بدان اشار? کوتاهی نموده‌ایم.
کلید واژه‌ها: دوست، احتیاج، انتخاب، آیین دوست یابی، حقوق.
مقدمه
مقطعی از زندگی هر فردی «جوانی» است که دارای جایگاه خاص و اهمیت ویژه ای می‌باشد که دربردارند? هویت برتری تکامل و رشد جسمی و روحی اوست. پس می‌توان گفت، یکی از مراتب باروری شخصیت انسان در جوانی است که هویت بزرگسالی او را تشکیل می‌دهد و باید آن را غنیمت شمرد، همان طور که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اِغتَنمِ شَبابَکَ قَبلَ أَن هِرَمِک» (19)؛ (جوانیت را قبل از فرارسیدن پیری غنیمت و قدر بدان) خطاب گوهربار نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) نشان از حساسیت این دوران دارد. در این دوران سرزمین‏های آماد? وجود جوان حاصلخیز بوده و برای افشاندن بذر ایمان و معنویت جهت دهی می‌شود که باید مورد توجه قرار گیرد.

«دوست» عامل مهم تغییر سرنوشت
 
«بسیاری از تغییر و تحولات روحی دوران بلوغ در جوان» تمایل اجتماعی گری یعنی میل و رغبت به همنوعان، و به طور اعم به جامعه و زندگی و محیط اجتماعی و حتی رفت و آمد و تماس اجتماعی بیشتر است. از همین ایام است که جوان به سوی جامعه و آداب و رسوم و مقررات آن توجه می‌یابد و در نتیجه از تمام آن‌ها با میل و رغبت در محیط اجتماعی خود استقبال می‌نماید. نکته مهم این است که در این سنین نوجوان دفعتاً خود را علاقه‌مند به همنوع می‌یابد و از ابراز این علاقه لذت می‌برد، اگر خوب تربیت و هدایت شود، این علاقه فواید بسیاری دارد، اما متأسفانه به علت عدم آگاهی والدین، معلم، مربی و راهنما، هیچ کدام به موقع جوان را هدایت نمی‌کنند و لذا از این طریق مقدم? انحرافات گوناگون فکری، روحی، اخلاقی و تربیتی وی فراهم می‌شود. گاهی دیده می‎شود که اطفالی حتی با وجود این که در خانه تحت نظر پدر و مادر و مربیان تعلیم یافته بودند، با وجود مراقبت شدید و سخت‌گیری‌ها، پس از مدتی باز در اغلب آن‎ها، اشکالات زیاد و فساد اخلاقی به وجود آمده است، تعقیب این موضوع که در دوران طفولیت سابقه نداشت و مطالعه در اطراف آن نیز، ما را به اصل «حب نوعی» در اطفال نوبلوغ هدایت می‎کند، که در اثر تمایل به هم نوع، از آن به بعد کم کم سرنوشت آینده آنان به ماهیّت و سنخیّت دوستانی که انتخاب خواهند کرد، بستگی پیدا می‌کند.
یعنی چه بسا که در چنین موقعیتی وجود یک رفیق بر حسب این که دارای چه اخلاق و کیفیات روحی باشد برای هر فردی سبب سعادت یا نکبت گردد و چون بلوغ آغاز جوانی و دوران بی خبری است، بعید نیست که این دوستی‌ها وی را به طرف جوانانی بکشد که موجب فساد اخلاقی و سبب عمری هم آغوشی او با بدبختی باشد. بنابراین می‌توان گفت که سرنوشت هر کسی با دوست او تغییرپذیر است. به عبارت دیگر بعد از تولد و بعد از تعلیم و تربیت اولیّه، سرنوشت انسان به دست دوستان و معاشرانش تغییر خواهد یافت. (2)

«احتیاج»، عامل نزدیکی انسان‌ها به یکدیگر
 
«برخلاف آن چه در وهل? اول به نظر می‌رسد، دوستی وعلاقه در بین انسان‌ها به طور تصادفی و بدون علت پیدا نشده، بلکه به اصول و ضوابط خاصی متکی است.»
انسان به طور طبیعی هر کسی را که بتواند در مقام «نیاز و احتیاج» به او سودی برساند دوست می‎دارد. بنابراین «نیاز و احتیاج» یکی از عوامل مهم نزدیکی انسان‌ها به هم دیگر می‌باشد و خود بزرگ‌ترین نعمتی است که سرمایه اصلی اجتماع انسانی را تشکیل داده است. نیاز و احتیاج سبب شده که در مراحل باریک و مهم حیاتی، سطح فکر مردم، اجباراً در برابر موانع ومشکلات زندگی، یکسان و برابر شود تا از این طریق، افکار آنان هرچند مدت کوتاهی هم باشد از یک افق یکسان بر محیط خارج زندگی متوجه شده و همه با یک دید و نظر آن را بنگرند. پس «احتیاج» عاملی است که در موارد حساس می‌تواند ما را به هم نوع نزدیک کند ولذا یکی از وسایل ارتباط و برقراری و ازدیاد دوست و دوستی است. به این جهت «احتیاج» به نوب? خود نعمتی است، ولی وقتی برای ما نعمت است که به افراد و طبقات فهمیده و نیک سیرت نیازمند باشیم تا این بهان? کوچک سبب ارتباط شود. بنابراین اگر ما درمجاورت طبقات نیکو قرار گرفته و احساس «احتیاج» کردیم، این احتیاج خود وسیل? خوشبختی است اما باید دانست که تنها عامل «نیاز و احتیاج» قادر نیست که ایجاد محبت و پیوند قلبی نماید و لذا قابل اعتماد و اتکا نخواهد بود، چراکه «نیاز و احتیاج» فقط می‌تواند ارتباط و پیوند سطحی و موقتی ایجاد نماید، به طوری که هرگاه این نیاز برطرف شود، آن دوستی نیز محکوم به فنا خواهدبود. «معروف است که در انگشتر سولون (حکیم یونانی) این جمله منقوش بود که: هرکسی که دوستی او برای چیزی است، آن دوستی به زوال آن چیز، زایل شود.» (3)
پس آنچه که باعث ایجاد روابط و بقای دوستی و انس و الفت می‌گردد تنها عامل «احتیاج» نیست بلکه باید «تشابه روحی» در میان باشد وگرنه پس از رفع نیازمندی، ارتباط خود به خود ضعیف می‌شود. بنابراین برای این که دو نفر با هم مأنوس گردند، لازم است که صفات مشابهی داشته باشند تا راه ارتباط فکری باز شده و با مختصر تبادل افکار به طور موقت و یا برای همیشه با هم برابر گردند. (4)

اصل در انتخاب دوست، در زندگی
 
آن چه که اغلب نوجوانان، مخصوصاً آنان که دارای روحیه ای عاطفی و احساسات سرشار اجتماعی گری و بشر دوستانه هستند، به جهت غفلت و ناآگاهی اصولاً به آن توجهی ندارند، موضوع مهم «انتخاب دوست» است. ایشان غالباً خودرا دستخوش جریاناتی قرار می‌دهند که ناآگاه از درون و بیرون آن‌ها را به این سو و آن سو می‌کشاند، و به عبارت واضح‌تر: «اغلب انتخاب می‌شوند و گویی برای خود حق انتخاب قایل نیستند.» سادگی و صفای درونی و آثار محبت و انس که از ظاهر این نوجوان پیداست، هر نوع آدمی را بسوی ایشان می‌کشاند و متأسفانه آن‌ها نیز غالباً به همه خوش آمد می‌گویند و با هم می‌نشینند و مصاحبت می‌کنند، کم کم محبوبیت کذایی اولیه نیز مزید برعلت شده و آن‌ها را طوری از خود بی خود می‌کند که اصولاً مجال و یا تمایلی برای تجدیدنظر در این روابط پیدا نمی‏کنند و بسیاری از وقت و نیروی خودرا در راه های بیهوده و برای دیگرانی که ارزش آن را ندارند هدر می‎دهند، و چه بسا القائات منفی و انحرافات اخلاقی که از این مصاحبت‌های ناپاک پیدا می‌کنند.
وقتی این دوران موقت به سر آمد، آن افراد سرزنده و شاداب که قبلاً شوق و عاطفه و شور زندگی در چشمانشان برق می‎زد، به آدم‌هایی با ضعف شخصیت مأیوس و احیاناً دچار انحرافات خانمان برانداز تبدیل می‏شوند.
حداقل آثار منفی ظاهری این لاقیدی در دوست یابی، این است که در اثر هدردادن بهترین و زنده‎ترین ساعات زندگی خود در این راه، حتی در مسایل و وظایف ظاهری و عادی نیز از قافله عقب مانده و اغلب آنان که ایشان را مشغول می‌داشتند خود از اینان جلو می‌زنند. (5)
پس بایست در انتخاب دوست و همنشین، وسواس کامل داشته باشیم و اجازه ندهیم که دیگران به دلخواه خود، ما را به دوستی خود انتخاب کنند، بلکه همواره خودمان قصد و اراده کرده و بهترین و صالح‌ترین افراد را برای خود دوست بگیریم وگرنه مصاحبت و معاشرت و دوستی انسان‌های پست و ناقص نه تنها کسی را به کمال نمی‏رساند بلکه ناآگاهانه به سوی نقص نیز روانه می‌نماید.

چگونه می‌توان دوستان خوب و همیشگی داشت؟
 
کسانی که می‌خواهند از دوستان نیک و دایمی و دوستی کامل برخوردار شوند، باید رموزی به کار برند تا روز به روز بر این دوستی بیش‌تر مطمئن شده و دوستان دایمی داشته باشند، چه اساس حب و دوستی، مطابقت صفات مثبت طرفین است و به محض این که در یکی از طرفین همان صفات زایل شود، دوستی به هم می‌خورد در حقیقت اینان مشتریان صفات هم بودند و کسانی که پی متاعی می‌گردند، همواره به مغازه ای مراجعه می‌کنند که از آن نوع متاع داشته باشد. حال بر ما است که چه متاعی در نمایشگاه وجود خود قرار دهیم تا توجه مشتریان را به خود جلب کند؟
دوستی واقعی آن است که بر مبنای محبت قلبی باشد. دوستی‌هایی که به جهت منافع شخصی و اغراض مادی و سودطلبی بنا شود، بسیار است اما دوامی ندارد و با کوچک‌ترین برخوردها و سوءتفاهم ها به هم می‌خورد.
در دوستی حقیقی، طرفین هیچ گونه فرقی بین هم نباید قایل شوند، هر کدام هرچه برای خود می‏خواهد برای دوست خود نیز همان را بخواهد و از هرچه موجبات ناراحتی و ملال خاطرش را فراهم می‌کند در مورد دوست نیز باید از آن پرهیز کند.
دوستی حقیقی، تنها حول محور حق و حقیقت ایجاد شدنی است و ادام? صمیمیت هم، با ادام? حاکمیت حق و حقیقت در روابط بستگی دارد، در این مرحله تنها تبعیت از حق سبب به وجود آمدن سنخیت روحی و روابط صمیمی در بین افراد می‌شود، و متقابلاً ناخالصی به اندازه یک درصد هم می‌تواند روابط صمیمی را خدشه‎دار کند. اصولاً ارتباط قلبی، ظریف‌ترین و حساس‌ترین نوع ارتباط دو انسان است که به هر میزان طرفین از مراتب کمال روحی برخوردار و صاحب درجات معنوی باشند، این ارتباط حساس‌تر و ظریف‌تر خواهد شد.

حقوق دوستی و مرزهای آن
 
روایت شده است مردی در بصره در خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین، انواع و اصناف دوستان را برای ما بیان فرما. علی (علیه السلام) فرمود: دوستان دو دسته‌اند: دوستان ثابت و استوار، و دوستان آشنا و همسایه و همجوار. اما دوستان ثابت و استوار، آنان برای تو به منزل? دل و جان و خانواده و اموال تواند. اگر چنین دوستی یافتی، پس دست بذل و بخشش به او بده، و با کسانی که با او یکرنگ و یکدلند، تو هم یکدل و یکرنگ باش و با دشمنان چنین دوستی دشمن باش و اسرار او را فاش مکن، و او را یاری کن، و نیکویی‌های او را منظور بدار، و همین قدر بدان که چنین دوستانی از کیمیا نایاب‌ترند. اما دسته دوم، که همسایگان و همجواران و آشنایان تواند، از مجاورت با چنین دوستانی لذت ببر، و از آشنایی‌شان بهره مند شو، و بیشتر از این هم از آنان توقع مدار، و هر بذل و بخشش و تعارفی که با تو داشتند تو نیز با زبانی خوش و چهره ای گشاده همان رفتار را دربار? آنان رعایت کن. (6)
و باید این را ادراک کرد که برای دوستی حقوقی هست که نبایدانسان آن را به فراموشی بسپرد و یا از این حقوق تجاوز نماید وگرنه این ریسمان دوستی منجر به قطع پیوند و پیمان برادری می‌شود و این گناه بزرگی است که هرگز عقل سلیم از آن نخواهد گذشت و شرع مقدس اسلام نیز چنین اجازه ای را نداده است تا آنجا که امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌فرماید: «به اعتماد دوستی بین تو و دوستت حق وی را ضایع مکن که هر کس حق دوست را ضایع گذارد، از حیل? دوستی و برادری عاری است» (7)
و امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «برای شخص هیچ چیز زشت‌تر از آن نیست که دوستش از او حق‎شناسی کند، ولی او حق دوستش را نشناسد.» (8)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: برای مسلمان بر دوستش، سی حق لازم است. از این رو حقوق تبرئه نخواهدشد، مگر آنکه آن‌ها را به جا آورد، یا آنکه دوستش از این حقوق بگذرد:
1. لغزش‌های او را نادیده بگیرد.
2. درگرفتاری هایش بر او شفقت آورد.
3. برهنگی دوستش را بپوشاند.
4. لغزش‌های او را دور کند.
5. پوزش‌های او را بپذیرد.
6. مردم را از غیبت کردن دربار? او بازدارد.
7. پند و اندرز دادن او را مستمر دارد.
8. حرمت دوستی با او را نگه دارد.
9. دین و ذمّه او را رعایت کند.
10. در بیماریش او را عیادت کند.
11. در مرگش حضور یابد.
12. دعوتش را بپذیرد.
13. احسان او را قبول کند.
14. احسان او را جبران کند.
15. از نعمت‌های او سپاسگذاری کند.
16. به خوبی او را یاری کند.
17. از همسر او هنگام ضرورت حفاظت و سرپرستی کند.
18. نیازمندی‌های او را برآورد.
19. سؤالات او را پاسخ دهد.
20. عطسه که کرد برایش دعا کند.
21. در گمراهی‌هایش او را ارشاد کند.
22. سلام او را جواب گوید.
23. کلام او را خوش دارد.
24. با دوستان دوستش دوستی کند وبا آنان دشمنی نورزد.
25. در هنگام واقع شدن ظلم بر او یاریش کند.
26. او را از ظلم کردن باز دارد.
27. دوستش را تسلیم دشمن نکند.
28. دوستش را رسوا نکند.
29. هر چیز خوبی که خود می‌خواهد برای دوستش نیز بخواهد.
30. هر چیز ناشایسته ای را که برای خود نمی‌خواهد برای دوستش نیز نخواهد. (9)

آئین دوست یابی در روایات
 
چون ارزش نعمت عظیم و گرانقدر دوستی شناخته شد، باید به روش دوستابی سخن بگوئیم که طالب این دوستی مثل کسی نباشد که به دنبال گوسفندی چاق می‌گشت ولی به گوسفندی لاغر فریبش دادند. بنابراین انسان باید سعی کند افراد خوب و بد را بشناسد و در روایات در این مورد تأکید فراوانی شده که سعی کنید دوستانتان را بیازمائید تا میزان دوستی شان معلوم شود، مثلاً از آنان در تنگدستی یاری بطلبید، در مراحل گوناگون زندگی با ایشان نشست و برخاست نمائید تا گوهر درونی شان بر شما بیشتر آشکار شود. بهترین راهی که به آن، دوست واقعی شناخته می‌شود پول و مسائل مادی است. اگر فردی است که منافع شخصی خود را درنظر می‌گیرد، کوچک‌ترین ارزشی ندارد، زیرا زمانی که دوست ثروتمندی بیابد رفیق گذشته را فراموش خواهد کرد، همین طور اگر دوست، در مواجهه با حوادث مختلف زندگی به امور غیر اسلامی و انسانی و غیراخلاقی دست بزند ارزش دوستی‌اش ساقط می‎گردد.

1.آزمایش قبل از انتخاب
 
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «لاتَأمَن صَدِیقَک حتّی تَختَبِرَهُ وَ کُن مِن عَدُوّکَ عَلی اَشَدِّ الحَذَر» (10)
(از دوستت ایمان مباش تا این که او را بیازمایی و بسیار با احتیاط با دشمنت برخورد کن)

2.اهمیت آزمایش نمودن دوست
 
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «مَنِ اتَّخَذَ أخاً بَعدَ حُسنِ الإِختبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَ تَأَکَّدَت مَوَدَتُه» (11)؛ (کسی که پس از آزمایش صحیح، کسی را به دوستی برگزیند، رفاقتش پایدار و دوستی‌اش استوار خواهدماند)
دراین روایت اهمیت آزمایش دوست به خوبی از لِسان مبارک و مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان شده است که نشان از قلمرو بی پایان دوستی است که انسان را به زندگی امیدوارتر می‌کند.

3. لزوم شناخت رفیق راه
 
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «سَل مِنَ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریق» (12) (پیش از آنکه دربار? راه بپرسی، دربار? رفیق راه بپرس)

بدون دوست انسان غریب است
 
غریب، به کسی می‌گویند که تنها و ناآشنا و دور شده از همدم و دوست باشد به طوری که نتواند شایستگی‎های که در نفوس خود دارد به دیگران منتقل کند و یا آنکه افراد نتوانند این شایستگی‌ها را به خوبی ادراک کنند و از این رو، او را طرد نمایند.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «و ربِّ بَعیدٍ أَقرَبُ مِن قریبٍ وَ قریبٍ أَبعَدُ مِن بعیدٍ و لغریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حبیب» (13)؛ (چه بسا افراد دور افتاده ای که از خویشان نزدیک‌ترند و چه بسا افراد دور افتاده ای که از خویشاوندان نزدیک‎ترند و چه بسا نزدیکان و خویشاوندانی که از هر غریب و ناآشنایی دورتر می‌باشند. غریب و تنها کسی است که دوست و همدمی نداشته باشد)

استوارترین پیوندها
 
دوستیِ که منشأ آن برگرفته شده از دوستی در راه رضایت و خشنودی الهی باشد از محکم و استوارترین ساختمان‎های پرفایده در زندگی است که علاوه بر آنکه استحکام دارد پردوام و پرفایده خواهد بود و بهره‎های آن، زودگذر نخواهد بود. از این رو ترغیب کردن به این نوع دوستی‌ها ثمرات زیادی خواهد داشت که انسان باید آن را محافظت نماید و به راحتی از دست ندهد. همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «المَوَدَّةُ فِی اللهِ اکَدُ مِن وَشیجِ الرَّحمِه» (14)؛ (دوستی در راه خدا رشته‌اش استوارتر از پیوند خویشی است)
و نیز حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «چون خداوند خیر کسی را بخواهد دوست شایسته ای روزی او می‎گرداند که هرگاه فراموش کند او را یادآوری و اگر به خاطر داشته باشد وی را یاری کند.» (15)
و نیز فرمودند: «انسان مسلمان پس از اسلام و بهره مندی از فواید آن از هیچ چیز دیگر مانند برادری که در راه خدا از او استفاده کند بهره مند نمی‌شود.» (16)

نشان? عقل
 
همچنین فرمود: «عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوستی برای خود انتخاب کند و عاجزتر از او کسی است که آن دوستی را که به دست آورده از دست بدهد.» (17)
از ریشه های محکم و استوار خردمندی هر کسی آن است که ارتباط و دوستی بامردم داشته باشد و از طریق نفوذ در دل‌های آن‌ها، تأثیر خوبی را در رفتار و کردار او بنشاند همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «التَوَّدُدُ إلی النآس رأسُ العَقل» (18) (دوستی کردن با مردم ریش? خردمندی است)
دوستی و شاداب شدن
قال علی (علیه السلام): «التوَّدُدُ یُمن» (19)؛ (دوستداری فرخندگی است)
بسیاری از کسانی که با همدم و دوست خود پیوند عاطفی دارند، احساسات خود را نسبت به همدیگر بروز می‎دهند و از این باب، نوع نیازهای خودرا در کشاکش برخوردها برطرف می‌سازند که یکی از آن نیازهای عاطفی شادابی و نشاط است که این دوستی‌ها ظاهر می‌شود.
نتیجه
نباید پنداشت که در زندگی چیزی وجود دارد که انسان را بیش از نقش دوست سعادتمند وبا طراوت وپر نشاط می‌سازد از این رو این گوهر کمیاب را باید با دقت ونظر پیدا کرد اگر به دوست شایسته ای دست پیدا کردید بدانید که به گنج پر ارزشی دست یافته‌اید لذا برای بهروری از او، باید خوب آنرا حفظ نماییدویکی از راههای حفظ دوست شناخت حقوق دوست و رعایت مرزهای دوستی در دوران رفاقت وهمنشینی است که البته نتیجه‌اش مصون ماندن هردو از خطر انحراف است.

پی نوشت ها :
 

1. نهج الفصاحه، ح 372.
2. بلوغ، ص 51 و 52.
3. نقش بلوغ در تکامل، ص 54.
4. همان، ص 57، خلاصه.
5. بلوغ، ص 66.
6. آیین دوست یابی در اسلام، ص 44ـ42.
7. آیین دوست یابی، ص 44.
8. همان، ص 45.
9. آئین دوست یابی، ص 47 و 48.
10. غررالحکم، ص 810، ح 151.
11. غررالحکم، ج 659، ح 1260.
12. نهج البلاغه، نام? 31.
13. نهج البلاغه، نامه 31.
14. غررالحکم، ج 1، ص 58، ح 1575.
15. همان.
16. غررالحکم، ص 58.
17. نهج البلاغه، حکمت 11.
18. -غرر الحکم ص 413
19. -همان مدرک
منابع و مآخذ
1. نهج البلاغه
2. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول 1366 ش
3. نهج الفصاحه، پاینده، ابولقاسم، نشر دنیای دانش، چاپ چهارم، تهران،1382 ش
4. بلوغ، صبور اردوبادی، احمد، نشر رسالت قلم، چاپ دوم، سال 1378.
5. آیین دوست یابی در اسلام، الحمیدری، محمد، ترجمه، سناجیان، حسن، نشر انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1371.
6. با جوانان در ساحل خوشبختی، فتاحی، سیدحمید؛ بی تا، بی چا، 1375
7- نرم افزار عروج، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:21 صبح )

»» ادامه دوستیابی به سبک ماهیها

ادامه داستان:
به زیبایی تمام، تام تونست با این فرمول سام را صمیمی‌ترین دوستش قرار بده!
نکته‌ای کلیدی و بسیار مهم: (تشویق کردن دیگران راهی بسیار آسان است، برای جلب محبت و رضایت آن‌ها)
ادامه‌ی داستان:
اما او با خودش زمزمه می‌کرد، دوست خوب کسی نیست که اشکالات دوست خودش را نگه!! به همین دلیل پیش باباش رفت و از او روش صحیح انتقاد کردن را پرسید:او پاسخ داد: روش صحیح انتقاد کردن این است که تو باید نشان بدی، قصد خاصی برای انتقاد نداری مثلاً: نمیخوای به او توهین کنی یا او را مسخره کنی –یا نمی‌خوای خودت را به رُخ او بکشی هرگز فراموش نکن: که نباید در جمع از کسی انتقاد کنی، چون باید احترام شخصی دیگران را، در میان جمع نگه داری البته یادت نره، انتقاد کردن، باید میان دو دوست انجام به شه، یعنی تا کسی واقعاً دوست تو نشده، حق نداری به او انتقاد کنی –این را فراموش نکن سعی کن در انتقادهایت، خودت را هم مورد انتقاد قرار بدی، مثلاً وقتی میخوای از بازی یکی از دوستانت انتقاد کنی، به اون بگی که خودت هم فلان اشکال را داری. سعی کن بی غرض بودن خودت را به او نشان بدی، و الا منتظر ناراحتی وی باش!! زیرا هیچ کس دوست نداره، کسی به وی توهین کنه، و متاسفانه امروز شکلی شده که، وقتی به کسی انتقاد می‌کنی، او فکر می‌کنه قصد توهین به او را داری و حتی بعضی اوقات فکر می‌کنه، تو می‌خوای در مسائل خصوصی او دخالت کنی. در ضمن یادت باشه وقتی می‌خوای از کسی انتقاد کنی، اول نکات مثبت و خوب او را هم بگی، چون اگه فقط انتقاد کنی، او فکر می‌کنه، تو قصد خاصی داری، پس به او نشون بده، که هیچ قصد خاصی نداری، فقط او را دوست داری. پس اگر می‌خواهی انتقاد کنی، حتماًً روش آن را یاد بگیر، بعد انتقاد کن تام که دیگه نمی‌دونست چی به گه و برای اولین بار بود که چنین حرف‌هایی را می‌شنید، از باباش خداحافظی کرد و پیش بچه‌ها رفت -فرمول قبلی دائی ژرژ، باعث شده بود سام، تام راازبهترین دوستانش بدونه!! پس یکی از ویژگی‌هایی که باباش برای انتقاد به او یاد داده بود، حل شده بود (چون باباش به او گفته بود تا با کسی دوست صمیمی نشدی، نباید از او انتقاد کنی! تام واقعاً، سام را دوست داشت و حقیقتاً دوست نداشت او بد بازی کنه. به همین خاطر او را یک جا کنار کشید و به او گفت: سام، تو خیلی خوب بازی می‌کنی، مثلاً وقتی می‌خوای به کسی آب بپاشی، خیلی قشنگ این کار را می‌کنی، من اصلاًً نمی‌تونم این طوری بازی کنم، قول میدی، به من هم یاد بدی!! سام که خیلی خوشحال شده بود، با لبخند، جواب مثبت را به تام داد. تام ادامه داد:)
اما چون خیلی دوسِت دارم، خواستم تا یک چیز را برات به گم. سام، که اول تعریف تام را دیده بود، مشتاقانه به حرف‌های تام توجه می‌کرد. او گفت: سام، فقط اینکه اگه یه کم سریع‌تر بازی کنی، دیگه هیچ مشکلی نداری، حتی می‌تونم به گم: از همه‌ی بچه‌ها بهتر بازی می‌کنی. سام هم لبخند زد و از تام به خاطر این تذکر تشکر کرد و به او قول داد، از این به بعد سریع‌تر بازی کنه. تام با کمال خوشحالی، به پیش دائی ژرژ رفت و تقاضای فرمول سوم را کرد. تام به نظر خودش تونسته بود فرمول‌های ژرژ را به زیباترین شکل عمل کنه. هر بار برای تجدید فرمول به پیش ژرژ می‌اومد، داستانهای خود را با کمال شیرینی تعریف می‌کرد که ژرژ را هر چه بیش‌تر به گفتن فرمول‌ها وا می‌داشت ژرژ قصد داشت فرمول سوم را برای تام تعریف کنه که ناگهان متوجه شد تام خیلی بهتر ازآنچه ژرژ می‌خواد آن را تعریف کنه اون را انجام می‌ده. او گفت: تام، راستش را بخوای، می‌خواستم از فرمول سوم برات به گم که دیدم تو خودت آن را به کار می‌گیری –تام که از فرط خوشحالی دیگه طاقت نداشت. گفت: من، من –دائی جون میشه زودتر بگی، اون چیه؟ آره تو خودت اون را بهتر از من بلدی. تام مشتاقانه گفت: چی را بلدم؟ سکوت ژرژ باعث شد تام تا چند لحظه زیباترین لحظه‌ی زندگیش را درک کنه تام، فرمول سوم این بود که همیشه شنونده‌ی خوبی باشی و دیگران را تشویق به صحبت کردن کنی تو هم همیشه این فرمول را اجرا می‌کنی ودیگه نیازی به یادگرفتن اون، نداری اما باید بدونی ماهی‌ها از جمله حسادت خصلت‌های دیگه ای هم دارند مثل اینکه همیشه دوست دارند فقط صحبت کنند واز اینکه کسی برای اون ها، حرف بزنه، خسته می شن. -(9) اصل چهارم که ژرژ نمی‌خواست آن را حالا برای تام فاش کنه، این بود که: صمیمانه وصادقانه اهمیت دیگران را برای آن‌ها آشکار کنیم-(10) ژرژ که به قول خودش حس حسادت درتمامی ماهی‌ها وجود داره شاید به خاطر همین وشاید هم به خاطر مسئله‌ی دیگه‌ای که هیچ نویسنده‌ای به آن پی نبرده، فعلاً خود از فرمول چهارم استفاده کرد و از گفتن آن به تام خوداری کرد. البته نباید این قدر بد بین باشیم –بهتره بگیم شاید ژرژ نمی‌خواست از چیزی که اطلاعاتی در مورد آن نداره با تام ویا هرماهی دیگری صحبت کنه! باور کنید این قدر این صحبت ژرژ برای تام لذت بخش بود، که وقتی به خانه برمی گشت فقط وفقط صدای ژرژ در گوش او بود-البته فرمول‌های دیگه ی ژرژ را هم دوست داشت اما نه به خاطر خودش بلکه به خاطر دیگران –یا به عبارتِ دیگه باید بگیم: این بار خود تام در میان بود تام، تو خودت بهتر از من این فرمول را می‌دونی! با خوش تکرار می‌کرد وبه هیچ چیز جز این جمله فکر نمی‌کرد:(تام تو خودت) آن روز وقتی پدر تام، متوجه حس عجیب و غریب تام شد که او را به کارهای فوق العاده ای که تابه حال جرات انجام آن را نداشت وادار کرده بود تام که هیچ گاه کنار نهنگ‌ها نمی‌رفت و حتی وقتی از آن‌ها سخن آورده می‌شد، به سختی به هم می‌ریخت وبعضاً می‌گفت: من از آنها می‌ترسم، نمی دونید من نسبت به اونها حساسیت دارم، آخه لوئی بزرگ را یک نهنگ دم آبی گُشنه خورده، من که ... هرگاه پدر ومادر تام سعی می‌کردند برای او تعریف کنند که نهنگی که لوئی را خورده یک نهنگ وحشی بوده و فقط نهنگ‌های دم آبی، ماهی‌ها را می‌خورند ونهنگ های دیگه نه تنها آزارشان به ماهی‌ها نمی رسه بلکه با آن‌ها مهربان هستند، او باز هم قانع نمی‌شد ومی گفت: نه. نه. -من از نهنگ متنفرم ترس گاهی باعث می‌شود، چشم بر واقعیت‌های خارجی بسته شود-وقتی انسان می‌ترسد، بعضاً باعث می‌شود استدل های، منطقی را قبول نکند و از همه چیز، حتی چیزهایی که اصلاً خطری ندارد، دوری کند به همین در علم روانشناسی، ترس را به دو شکل منفی و مثبت تقسیم می‌کنند. به عنوان مثال ترس‌های معمول در درس خواندن، مفید تلقی می‌شود، زیرا باعث می‌شود به علت ترس از مردود شدن، به درس بیشتر اهمیت داده شود –لکن همین ترس در بعضی اوقات، باعث ازبین رفتن زندگی خواهد شد –همین ترس گاهی باعث می‌شود، شانسهای بزرگی را در زندگی از دست بدهیم. شما هم می‌توانید، این ترس‌ها با زندگی خود بسنجید. (راستی تا به حال چند بار به علت ترس، آرزوهای بزرگِ زندگی‌تان را از دست داده‌اید!؟)
ادامه داستان:
تام گفت: من اصلاً فکر نمی‌کنم واصلاً دوست ندارم که از کنار نهنگ‌ها عبور کنم وهر وقت نهنکی را می‌بینم بلافاصله راهم را عوض می‌کنم واز یک راه دیگه میرم-حالا به رام فرق نداره که دمش آبی باشه یا خاکستری یامشکی یا هر رنگ دیگه اما این بار تام از کنار نهنگ‌ها به آرامی عبور می‌کرد و وقتی متوجه پدرش شد، با دهان زیبایش زیباترین کلمات را بر روی آّب نقاشی کرد و حباب‌هایی را، روی آب نقش داد، که هیچ طراحی نمی‌تواند، آن را به تصویر بکشد. تام، با سخنان دائی ژرژ حالتش عوض شده بود وچون از این پس خودش را مهم می دونست. حاضر بود خطرناک‌ترین کارها را در زندگیش انجام بده. حتی او گاهی کنار نهنگ‌های دم آبی می‌رفت، که هیچ گاه پدر ودائی او وحتی شجاع‌ترین ماهی‌ها هم جرات چنین ریسکی را نداشتند (توجه داشته باشید، ماهی، انسان‌ها، وتمام موجودات می‌توانند با ارزشی که برای خود قائل هستند، کارهای بزرگی را انجام دهد)
ادامه‌ی داستان:
فرمول چهارم ژرژ باعث شده بود تا چند روزی تام خودش را غنی بدونه ودیگه سراغی از دائی ژرژ حتی برای احوالپرسی هم نگیره. (قدرت بزرگ بینی و ارزشی که موجودات برای خود قائل هستند، همان گونه که می‌تواند، بسیار موثرباشد، می‌تواند هویت را گستاخ کند، پس همیشه تعادل را سرچشمه‌ی کار خود قرار دهید) با خودش می‌گفت: من اصل سوم را بلدم حتی بهتر از خود دائی ژرژ –این فوق العاده است. اما پس از چند روز دوباره حس کنجکاویش گُل کرد و پیش ژرژ رفت با غرور عجیبی گفت: دائی زود فرمول چهارم را بهم بگو، وقت ندارم می‌خواهم برم. او به این مجاز پی برده بود که واقعاً ماهی بزرگی است. اما رفتار این بار تام با رفتار های دیگه ی او خیلی متفاوت بود –این بار دیگه اصلاً به راش مهم نبود ژرژ چی میگه – اصلاً به حرفهای او هیچ توجهی نمی‌کرد و پس از چند دقیقه به طور مطلق حرفهای او را فراموش کرد. با همان غروری که پیش ژرژ رفته بود، بلکه چند برابر بیشتر، پیش ماهی‌ها رفت و وقتی آن‌ها، او را به بازی خواندند وگفتند –تام، بازی نمی‌کنی!؟ پیش خودش گفت: من کلاسم خیلی بیشتر از این ماهی است من نباید با این‌ها بازی کنم. اگه کسی من را در حال آب بازی با اونها به بینه میگه: تامِ بزرگ، داره با این‌ها بازی می کنه!! به بچه‌ها گفت: فعلاً حوصلتون را ندارم! بچه ماهی هم، به هم دیگه نگاه کردند و سرشون را تکان دادند آری «این همان ماهی اقیانوس‌ها ودریاها بود که روزهای اول اینقدر خودش را پایین می‌دانست، که از بچه‌ها تقاضا می‌کرد: خواهش می‌کنم بزارید فقط من بازی شما را ببینم.»
این همان تام کوچولو بود، که گریه می‌کرد واز دائی ژرژ تقاضای فرمول می‌نمود. این همان تام بود که می‌گفت: انگار هیچ کس من را دوست نداره نکنه پولک هام کج شده باشه یا اصلاً نکنه چشم هام باد کرده یا نکنه زشت باشم که کسی حاضر به بازی با من نمیشه! این همان تام بود، اما ژرژ موفق شده بود با فرمول‌های دقیقش به او قوای شخصیتی خاصی بده که خودش را بالا بدونه ودیگه نیازبه ابراز محبت هیچ کس نداشته باشه، حتی پدر ومادرش. او حتی دیگه جواب سلام بابا ومامانش را هم به سختی می‌داد. اما بعد از چند روز ...حدث می‌زنید چی شد –تام دیگه حتی محبوبیت روزهای قبل از آشنایی با فرمول‌های ژرژ را هم نداشت –دیگه کسی با او سخن نمی‌گفت! –کسی با او بازی نمی‌کرد! کسی برایش فرمول تعریف نمی‌کرد! پس از روزها، ماه‌ها ویا شاید سال‌ها دوباره پیش دائی ژرژ رفت واز او کمک خواست. ژرژ گفت: تام، توخودت را گم کردی –درسته من خصوصیات تو را گفتم، اما تو نباید مغرور می‌شدی. تام:دائی جون حالا چیکار کنم!؟ ژرژ:این طوری فایده نداره تو باید خودت را درست کنی وازاینکه منتظر سلام دیگران بمونی و به دیگران فخر بفروشی، دوری کنی! این کارت باعث شده بود همه از تو دوری کنند حتی خود من، که همه‌ی این‌ها را به تو یاد دادم. (یادت باشه هیچ کسی ماهی مغرور را دوست نداره) سکوت این بار تام، که آرزوهای ژرژ را برآورده کرده بود باعث عکس العمل عجیب ژرژ شد. این بار دیگه تام نپخته‌ی دیروز، از خامی در آمده بود وتقریباً می‌توانیم، بگوییم: سوخته شده بود!! اصل پنجم که باز هم ژرژ از گفتن آن تفره رفته بود وقصد داشت آن را نیز بر روی خود تام اجرا کنه، این بود که مشکلات سخت وناعلاج زندگی را برای دیگران آن قدر ساده نماش دهیم که حتی خود آن‌ها هم آن را باور نکنند –(11) - این بار تام دیگه، از ژرژ فرمول نمی‌خواست بلکه راه حلی برای مشکلاتش! ژرژ نیز تصمیم گرفته بود مشکل سخت او را که خود ژرژ تقریباً حل کردن آن را محال می دونست، برای تام این قدر آسان جلوه بده، که او را از فرط خوشحالی، یک لحظه بر روی آب کشانید –این قدر بالا پرید تا وقتی به خودش اومد، خود را بالاتر از اعماق آب بر روی هوای آلوده‌ی آدم‌های آلوده دید -ژرژ با ظرافت خاصی به تام گفت: تام،‌ درسته تو با این کارت باعث شدی تا ماهی‌ها از تو دوری کنند، ولی هر مشکلی یه راه حلی داره –مثل بقیه‌ی کارها –آره، را ه حلش خیلی هم آسونه -! تام: آسونه!! وقتی همه ماهی‌های توی دریا با یکی قهر می‌کنند، آشتی کردن با اونها آسونه!؟ دیگه من تام کوچولوی سابق نیستم که گریه کردن بتونه من را آرام کنه! بلکه تنهایی آرامش را از من گرفته و هیچ کس نمی‌تونه من راآرام کنه! حتی گریه و ناله!! هر وقت به کارهای خودم در این مدت نگاه می‌کنم، هرگز خودم را نمی‌بخشم – وقتی (شامن) از من تقاضای رفتن کنار نهنگ‌ها را کرد وگفت: تام من خیلی می‌ترسم میشه با هم بریم کنار نهنگ‌ها!؟
دائی، انتظار داشتی، من چی به گم-!؟ با کمال پروئی گفتم: من الان وقت ندارم و از ماهی‌های ترسوئی مثل تو هم متنفرم! می دونی چی شد!؟ نمی دونی!؟ شامن برای این که به من ثابت کنه، ترسو نیست، کنار نهنگ‌های دم آبی رفت و نزدیک بود یکی از آن‌ها، او را به خوره – با گریه‌ای پر از بُغض فریاد زد وگفت:دائی جون، تو فکر می‌کنی اون ها من را ببخشند!؟ ژرژ: آره، معلومه، این که سوال کردن نداره! اما خود ژرژ هرگز به این اعتقاد نبود ومی دونست که بازگشت این تام به تام قبلی بسیار سخت‌تر از اولشه! اما فریب و شاید بهتر است بگوییم: مکانیزم او را در این مورد کولاک کرد – به این شکل که تام خودش هم باورش شده بود که ماهی‌ها، او را خواهند بخشید از ژرژ خداحافظی کرد و به عمق دریا، همان محل جمع شدن جدید، ماهی‌ها رفت. گفت: سلام بچه‌ها، خوبین؟ خیلی دلم براتون تنگ شده بچه‌ها هم که دیگه، نمی‌خواستند او را به هیج عنوان ببخشند، به صورت دسته جمعی فریاد کشیدند وگفتند: به تو ربطی نداره! فرض کن حالمون خوب باشه که چی! یکی از آن‌ها که فکر می‌کنم کسی جز لوئی نبود گفت: حالا آمدی منت کشی –ما هرگز تو را نمی‌بخشیم!! هرگز - اما ژرژ این قدر او را امیدوار کرده بود که او دست بردار نبود –به بچه‌ها گفت: شما فرض کنید اومدم منت کشی! قبول می‌کنید!؟ قبوله!؟ هر چی بگیید درسته! بچه‌ها خواهش می‌کنم من را ببخشید دست خودم نبود –نمی دونم چطوراز شما عذر خواهی کنم –فقط –فقط ...راه کار تام، که شاید آن را با شنا کردن ونفس کشیدن در آب‌های ماهیان بزرگ شناخته بود این بود که: اگر به خطای خود واقف هستیم، از صمیم قلب به آن اعتراف کنیم -زیرا اگر کسی از شما متنفر باشد هرگز نمی‌توانید با تمام دلائل وبراهین حکمای جهان، او را به زور هم کیش خود سازیم، بلکه برای این کار شیرین زبانی واعتراف کردن به اشتباهات نیاز است. -(12) شاید به صورت کامل این فرمول اثر نکرد اما تاثیر عجیبی روی بچه‌ها ماهی‌ها گذاشت به یقین هیچ فرمول دیگری، نمی تونست جبران عقب ماندگی های تام را از جامعه جبران کنه، الا اینکه او خودش اعتراف کنه و ازطرف مقابل عذر خواهی –(البته شاید این فرمول برای بعضی‌ها انجامش از کوه کندن هم سخت‌تر باشه اما باید به این موضوع اعتراف کنیم که راهی جز اعتراف در چنین مواردی وجود خارجی ندارد. هر وقت طرف مقابل، از شما درخواستی نمود وشما آن را برآورده نکردید، حتماً منتظر واکنش او نسبت به خودتان باشید –زیرا ممکن است او در آن لحظه ساکت شود ولی حتماًبراین می‌آید که انتقام جویی کند –حال این انتقام جویی به شیوه های مختلف خود را بروز می‌دهد –مثلاً شاید طرف مقابل تنها انتقامی که از شما می‌گیرد بغض شما در سینه‌اش باشد و بعضاً این انتقام جویی خود را به شیوه های دیگر جلوه گر می‌کند که شاید با خداحافظی شما با زندگی توام گردد – پس همان طور که بچه ماهی‌ها از تام تقاضای بازی کردن، کردند واو به جواب منفی داد و همین طور وقتی شامن از او، آن درخواست را کرد و او با غرور کامل این پاسخ را داد، براین فکر آمدند، تا آن‌ها هم از اوانتقام جویی کنند –چگونه!؟ انتقام جویی آن‌ها از تام این بود که دیگه با او حرف نمی‌زدند و با او هیچ صحبتی نمی‌کردند) تنها راه برای تام، فقط وفقط این بود که با صداقت کامل از اون ها عذرخواهی کنه - فقط همین! فرمول بعدی که آن هم از شاخه های فرمول بالا است، این بود که تام از بچه‌ها پاسخ بلی بگیرد –(13) تام، باهوش عجیبی که داشت این را می دونست، که برای اینکه بچه ماهی‌ها، عُقده های درونشان را بیرون بریزند و دلشان خالی به شه، باید هر چه تام می‌گفت را با بلی گفتن یا شاید به زبان اون ها، (آره) گفتن را، تجربه می‌کردند. تام هم این شِگرد رابه کار برد وهر چه می‌گفت، می‌پرسید: درست نمی گم بچه‌ها؟ از آن‌ها سوال می‌کرد تا اون ها، خودشون جواب بدن. او می‌گفت: من خیلی مغرور شده بودم، حتی دوستان صمیمی را از خودم دور کردم –همه با من قهرند من خیلی بی رحم شده بودم!! من... بچه ماهی هم هر چه تام می‌گفت را یکی یکی تایید می‌کردند. اما در این هنگام، آنی گفت: نه تام –شاید ما هم کار اشتباهی کردیم، که با تو این طور برخورد کردیم. اما تام دست بردار نبود و پشت سر هم اشتباهات خودش را یکی یکی بیان می‌کرد که این کار او، بچه‌ها را مجبور کرد تا در مقابلش، سرشون راپایین، بندازند. وقتی در مقابل کسی به اشتباهات خود اعتراف می‌کنیم، وی چاره‌ای جز پذیرش آن‌ها نخواهد داشت و بعضاً وی سعی می‌کند، فردی که خود را اعتراف می‌کند را، دل داری دهد. این توصیه را جدی بگیرید.
ادامه داستان:
تام، پیش ژرژ رفت وگفت: دائی جون این کارها را انجام دادم ژرژ که می‌دونست آن‌ها از فرمول‌ها بوده و برای اینکه یک بار آن را تجربه کرده بود وحقیقت را به تام گفته بود و اثر سوء آن را دیده بود، این بار گفت: فرمول بعدی اینکه، بچه‌ها را با اسم کوچک صدا کنی. مطمئن باش، اسم کوچک هر فرد این قدر به راش ارزش داره که تمامی کدورت‌های سابق را ازبین به بره-(14) و با این طرز تفکر که او از دوستان خیلی صمیمی تو قرار گرفته و دوستی‌اش با تو حتی بهتراز قبل از این ماجراهم خواهد شد. وقتی اسم کوچک کسی را صدا می‌کنید «آن فرد با شما احساس صمیمت بیشتری پیدا می‌کند. ژرژ ادامه داد: من به تو قول می دم، این فرمول اثر عجیبی روی ماهی‌ها می‌ذاره، که هنوز کسی دلیل اصلی آن را نفهمیده است –چون مَنیّت هر ماهی برایش این قدر ارزش داره که آن را از کودکی حفظ کرد ه وبا خودش به دیار باقی بفرسته. تام هم گفت: آره همین طوری که میگی: برای خود من اسم کوچیکم خیلی مهمه حتی حاضرم به خاطر آن... ژرژ ادامه داد: وقتی تو کسی را واقعاً دوست داری، میتونی این دوست داشتن را به اون بگی –حتی می‌تونی مثلاً به اون بگی: خیلی دلم برات تنگ شده البته یادتون باشه که رفتار ژرژ، نسبت به سابق خیلی عوض شده –او حتی یک بار هم بر روی تام لبخند نمی‌زند. با ظاهری عبوس به تام نگاه می کنه وتام هم دیگه جرات بلبل زبونی قبلی، را نداره –»
تام، پیش بچه‌ها رفت و گفت: سلام سام –شامن –لوئی –جینی -ساتر میشه بگین آنی کجاست!؟ آخه دلم به راش یه ذره شده. همین طور برای شماها داد می‌زد و می‌گفت: بچه‌ها خیلی دوستون دارم (امام صادق) ع در باره ی پایدار بودن دوستی‌ها، می‌فرمایند:إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْه (15)
زمانی که کسی رادوست داری، به وی بگو: که دوستش داری همان طور که پیامبر اکرم می‌فرمایند: إذا أحبّ أحدکم أخاه فلیعلمه فإنّه أبقى فی الألفة و أثبت فی المودّة. (16) هر گاه یکى از شما برادرش را دوست داشته باشد باید به او اعلام کند، زیرا این، بیشتر مایه بقاى الفت و استوارى محبّت مى‏شود
ادامه‌ی داستان:
بعدش هم یکی یکی، اسم بچه ماهی را برد وگفت: من را می‌بخشید!؟ این بار گفتار تام از زمین تا آسمان تفاوت کرده بود. بار قبل به اشتباه خودش اعتراف کرده بود، ولی این بار اونها را طوری در مخمصه گذاشت، که دیگه هیچ کدام جرات گفتن کلمه (نه) را نداشتند و با لبخندی ملیح وآرام او را به بازی خواندند تام هم در بین بازی به اونها می‌گفت: هیچ کاری به رام قشنگ‌تر از بازی با شماها نیست –خدای من استثناییه. این‌ها دوستان با وفای من هستند که من را بخشیدند –داد وهوار می‌زد و برای خودش، از این ماهی واون ماهی می‌گفت. می‌گفت: لوئی، سام، .... و بقیه‌ی بچه‌ها، از صمیم قلب دوستتون دارم. اما بهتر است بگوییم تام تنها برای این، جملات زیبا را طومار کرده بود که بچه‌ها صدایش را بشنوند، فقط به رای همین نه برای آرام شدنش، زیرا او هرگز به آرامش بچگیش بر نخواهد گشت هرگز او حتی احساس می‌کرد هنوز نمی‌تواند با بچه‌ها صمیمت قبلی را داشته باشد، به همین دلیل تصمیم گرفت، برای تک تک دوستانش، یک هدیه ببرد. او به خوبی می‌دانست که با این کار می‌تواند رضایت آن‌ها را به دست آورد. (هدیه دادن یکی از فرمول‌های اساسی در دوست‌یابی است که می‌تواند، به صورت معجزه آسائی، محبت افراد را به سوی شما جلب کند)
به جراءت می‌توانیم اعتراف کنیم که، هدیه دادن اصلی‌ترین راه کارهایی است که، می‌تواند آغازی باشد برای اصل یک دوستی و موثرترین راه برای تداوم آن. حتی اگر این هدیه، یک شی بسیار کم ارزش و کم قیمت باشد. وقتی شخصیت اصلی داستان ما، به تک تک دوستانش هدیه داد، آنچنان قلب آن‌ها را معطوف به خود کرد، که آن‌ها تام را برای همیشه بخشیدند و همه به او لبخند زدند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:20 صبح )

»» دوستیابی به سبک ماهیها

دوست‌یابی به سبک ماهی‌ها
چکیده:
دوست‌یابی، به سبک ماهی‌ها، همان‌گونه که در مقدمه به آن اشاره می‌نمایم، به دنبال راه کارهایی است تا دیگران را به خود جذب کند-در این نوشتار، یک ماهی (که استعاره‌ای از انسان است)، به نام تام، که کسی در دریا با وی بازی نمی‌کند، و وی قصد دارد، با راه کارهایی که ما در این نوشتار به دنبال آن هستیم، دیگران را به سوی خود جذب کند.
او یک دائی به نام (ژرژ) دارد، که وی را در این امر کمک می‌کند
کم کم با راه کارهایی که (ژرژ) به وی می‌دهد، وی یکی از محبوب‌ترین ماهی‌ها، نزد دوستانش می‌گردد
سپس غالب نوشتار، بالعکس می‌شود، (تام)، همان ماهی کوچولو که کسی با وی بازی نمی‌کرد، به دیگران فخر فروشی می‌کند، و غرور وی را از دیگران دوستانش، دور می‌کند، سپس به مخاطب می‌آموزیم، که چگونه دوستی‌ها را پایدار کرده و چگونه یک دوستی که به قهر انجامیده را به بهترین و زیباترین شک ممکن، به یک دوستی دوباره و مسالمت آمیز برگردانیم
کلید واژه: تام، ژرژ، بچه‌ها، بازی، ماهی‌ها، انسان‌ها، دریا، بابا، جینی، ساتر، آنی، سام، شامن و لوئی
مقدمه:
نوشته‌ی دوست‌یابی به سبک ماهی‌ها، نوشته‌ای است کاملاً علمی، که سعی شد در غالب یک داستان، نکات مهم و اساسی دوست‌یابی و طریقه‌ی صحیح پایدار ماندن دوستی‌ها را به نمایش بگذارد. این نوشته با یک داستان (به ظاهر کودکانه) ولی کاملاً علمی ودقیق، متدهای دوست‌یابی که بعضاً از متون روایی اهل بیت (ع) و بعضاً از کتاب آئین دوست‌یابی روانشناس مشهور آمریکائی (دیل کارنکی) اقتباس گشته است را به شکلی به مخاطب نمایش می‌دهد، که خواننده احساس می‌کند، می‌تواند به راحتی آن را در زندگی شخصی خویش نیز تجربه کند این داستان بر اساس زندگی نامه‌ی یک ماهی (به نام تام) تهیه و تنظیم گشته است. وی در این نوشته به دنبال روش‌هایی می‌گردد تا بتواندمحبت دیگران به خود جلب کند شاید انتقاد کنید که چرا این داستان بر اساس زندگینامه‌ی یک ماهی تهیه شده است، و چرا زندگی یک انسان در آن نیامده است جالب است بدانید این روش نگارشی یکی از روش‌های علمی و کاربردی است تا مخاطب شخصا در داستان نباشد، تا بتواند به عنوان فرد خارجی به داستان نگاه کند و بر این اساس وی بهتر می‌تواند فرمول‌های مورد نظر آن‌ها را اجرا کند. ماهی در این نوشته استعاره‌ای است از انسان، بنابراین می‌توانید به جای ماهی، انسان را جایگزین کنی بازی کردن در این نوشته، نوشته‌ای از کل زندگی و تمام چیزهایی است که می‌تواند در آن برای ما مهم تلقی شود (ارتباط، دوستی، کار، رفت و آمد، و... )و تمام چیزهایی که می‌تواند بر اساس آن زندگی تعریف شود. این نوشته، در غالبی تهیه و تنظیم گشته است که برای تمام گروه های سنی مورد استفاده قرار گیرد. شاید غالب اولیه این داستان به ظاهر کودکانه بیاید ولی، وقتی مخاطب در آن وارد می‌شود، عمیق‌ترین مسائل علمی پیرامون دوستی یابی را خواهد یافت که شاید به جرات بتوانم اذعان کنم، بعد از خواندن آن و رفتارهای متقابل با آن، تفاوت چشم‌گیری را در زندگی شخصی خود تجربه خواهد کرد. دوستی یابی یا طریقه‌ی صحیح برخوردی که انسان می‌تواند با اطرافیان و جامعه داشته باشد، شاید برای بسیاری، یک موضل اصلی به شمار آید –لذا برای نتیجه‌گیری معجزه‌آسای آن، تا آخر نوشته را دنبال کنید و رفتارهای آن را متناسب با زندگی فردی خود اجرا نمایید، مطمئن باشید، پشیمان نخواهید شد. لازم به تذکر است سیاق و نوع نگارش این نوشتار را می‌توانیم با کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد، مقایسه نمود-این نوشتار در سال 1388 با نام چرا کسی با من بازی نمی‌کنه، توسط انتشارات سبط النبی به چاپ رسیده است، لکن تفاوت این نوشتار را با کتاب فوق، می‌توان، اضافه کردن نکات بسیار مهمی نامید، که در کتاب فوق موجود نبود – این نوشتار با اضافه کردن چند روایت و چند نکته بسیار مهم، نقایض کتاب فوق را به شکلی، بر طرف نموده است - امید است مورد رضایت خوانندگان محترم قرار گیرد-انشا الله.
اینک آغاز داستان:
تام، ماهی کوچولوی قرمز، دارای بال‌های سفید رنگ، چشمان قورباغه‌ای شکل، آبشش‌های طلائی وپولک‌هایی که وقتی خورشید به آنها می‌تابد، همچون مروارید گرانبها می‌درخشد-او آرزوی خوردن ملخ داشت و از کرم وتوت فرنگی مخصوصاً زمانی که به خامه آغشته بشه متنفر بود – هم سن و سال‌های او در دریا، بسیار اندک بودند، اما او در دریا هیچ دوستی نداشت –وقتی دلش می‌گرفت، نمی‌تونست پیش دوستاش بره، و با آن‌ها بازی کنه او علاقه‌ی زیادی به آب بازی داشت و هر وقت صدای آب بازی -جینی، ساتر، آنی، سام، شامن و لوئی را می‌شنید سریعاٌ پیش اونها می‌رفت و علاقه‌ی زیادش را به آب‌بازی به آن‌ها گوشزد می‌کرد اما هر وقت اونها در گوشه‌ای او را می‌دیدند، فوراً مکان بازی خود را عوض کرده و از او دور می‌شدند تام با خودش خیلی فکر کرد ولی اصلاً متوجه نمی‌شد که چرا، بچه‌ها از او دوری می‌کنند!؟ [وقتی در ارتباط با دیگران، افراد از شما دوری می‌کنند، این هرگز به این معنا نیست که آن‌ها شما را دوست ندارند، بلکه می‌تواند به این دلیل باشد، که شما در برقراری ارتباط رضایت آن‌ها را جلب نکرده‌اید]
ادامه داستان:
این ماجرا باعث شد، تام احساس تنهایی عجیبی کنه!! اون روز صبح با چشمانی پر از اشک به خانه آمد و در خانه را به حدی محکم به هم زد که آدم‌های بی‌رحم کنار ساحل که تام از آن‌ها خیلی بدش می اومد، صدای در خانه‌ی آن‌ها را شنیدند –چشمانی پر از اشک و ناگهان صدای بلند گریه، با صدایی مثل صدای تام کوچولو –آن روز دائی کوچیکه‌ی تام به خانه‌ی آن‌ها آمده بود –(تام حرف‌های او را همیشه با دقت گوش می‌داد و از او برای حل مشکلاتش کمک می‌گرفت-او تنها کسی بود که می‌توانست با تجربیاتش تام را کمک کنه) [در زندگی ما انسان‌ها، نیز همیشه افرادی هستند که می‌توانیم در حل مشکلات زندگی از آن‌ها کمک بگیریم –پس هر وقت مشکلی برایمان پیش می‌آید، می‌توانیم از تجربه‌ی دیگران در حل مشکلات‌مان کمک بگیریم. مشورت کردن یکی از اسلوب‌های موفقیت است که می‌توانیم بسیاری از مشکلات را با آن حل و فصل کنیم. امام علی (ع) در این باره می‌فرمایند: لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَة: پشتیبانى چون مشورت کردن نباشد.](1) و در جایی دیگر امام می‌فرمایند: مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عقول‌ها- کسى که خود رأى باشد نابود مى‏شود، و هر که با بزرگان مشورت کند در عقل آن‌ها شریک است‏-(2) و در جایی دیگر می‌فرماید: (خَاطَرَ بِنَفْسِهِ) مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِه‏- کسى که به رأى و فکر خود اکتفا کند خود را به خطر افکنده است. (3)
ادامه داستان:
امّا آن روز تام به حدی ناراحت وخشمگین بود که دیگه، صدای (تام، تام، تام) –دائی عزیزش، ژرژ را نمی‌شنید به اتاقش رفت ودر اتاق را قفل کرد –هیچ گاه، کسی تام را این طور ندیده بود –هیچ گاه وهیچ کس (شاید برای اولین بار بود که او ناراحتی را تجربه می‌کرد، زیرااو در عمرش تا به حال ناراحت نشده بود و حتی هیچ وقت از کسی چیزی را به دل نمی‌گرفت ولی این بار ...)ژرژ به پشت در اتاق تام اومد ودر این هنگام صدای: (تام عزیز، دائی جون چی شده، به من بگو، آخه تو که این طوری نبودی، شاید من بتونم مشکلت را حل کنم، اصلاً شاید مشکل نباشه)، به گوش می‌خورد –اما تام کوچولو که انگار تمام دنیا بر سرش خراب شده وفکر می‌کنه خدا با او لج کرده با صدای محیب ولرزانی پاسخ داد: ولم کنید –دیگه به سه –به سه – او دچار تنهایی عجیبی شده بود که فکر می‌کرد، گریه کردن آن را تسکین خواهد داد. (گریه کردن یکی از مسکن‌های مقابله با سختی‌ها و مشکلات است، از نظر مطالعات و تحقیقات به عمل آمده، گریه کردن می‌تواند تا حد زیادی، آرامش موقت را به انسان هدیه دهد) 4، لکن توجه داشته باشید که آن تنها یک مسکن موضعی است.
ادامه داستان:
آن شب تام به حدّی گریه کرد که دیگه اشکی در چشماش نماند وبا همان حالت با دلی لرزان، چهره‌ای نگران و نگاهی آرام وغمگین به خواب رفت.
تام عادت داشت صبح زود از خواب بلند به شه –آن روز صبح تام از اتاقش بیرون نیومد ولی پدر ومادرش فکر می‌کردند او هنوز خواب مونده. دائی ژرژ گفت: من تام را خیلی بهتر از شما می‌شناسم او بیدار ه –من می‌دونم، تام غیر ممکنه صبح‌ها خواب بمونه -تام اون روز یک ساعت زودتر از روزهای دیگر بیدار شده بود –ژرژبه پشت در اتاق او رفت، ناگهان متوجه شد او داره با خودش حرف می‌زنه –گوش هاش را تیز کرد تا ببینیه او چی میگه-
صدای آرام –آرام بچه گانه‌ای همراه با اشک وناله می‌آمد که می‌گفت: خدایا –خدایا من چیکار کردم!؟ - چرا من!؟ - نَکُنه من خیلی زشتم!؟ – یا نکنه کاری کردم که بچه‌ها از دستم ناراحت شدند!؟ وهزار نکته‌ی دیگه که هیچ وقت ژرژآنها را نشید –می‌دانید چرا!؟ چون این‌ها عاشقانه‌ترین کلماتی بود که تام، آن‌ها را با خدای خودش درد و دل می‌کرد وخدا وند به هیچ عنوان کلمات عاشقانه‌ی هیچ موجودی را فا ش نمیکنه -یکی، دو ساعت بعد، تام با چهره‌ای عبوس از اتاق خودش بیرون اومد. دائی ژرژ گفت: تام –می دونی دیشب چرا من اینجا موندم –تام از زیر چشماش، دائی ژرژ را نگاه می‌کرد - ولی این بار نوبت ژرژ بود که هنر خودش را به نمایش بذاره –او هم چشماش را تخم مرغی شکل کرد و از بالای چشم هاش به تام نگاه کرد –او قصد داشت تام به خنده اما ...اما از خنده خبری نبود! وقتی متوجه شد این کارها هیچ فایده‌ای نداره وفقط باعث بیشتر شدن نگرانی‌های تام میشه، به همین دلیل، گفت: تام، ممکنه مشکلت را به من بگی – آخه من که غریبه نیستم! تام که دوباره اشک هاش شروع شده بود، گفت: هیچی دائی جون –هیچی آخه، من که تام را می‌شناسم، به را هیچی این طوری نمیکنه! تام قصد داشت دوباره شروع به نفی کردن کنه، ولی با اصرار دائی یک دندش مجبور شد ماجرا را برای او تعریف کنه. [در زندگی‌های شخصی ما انسان‌ها، سکوت بعضاً مشکلاتشمان را دو چندان می‌کند، صحبت کردن می‌تواند مقداری از استرس وارد آمده را کاهش د هد، لکن توجه داشته باشید که هر گوشی، لیاقت آرام کردن شما را ندارد]
ادامه داستان:
تام شروع به تعریف کردن کرد «وقتی تعریف می‌کرد صدا، دست‌ها و اشک‌هایش، هرسه با هم می‌لرزید –درست مثل اینکه ...ژرژ با دقت حرفهای تام را گوش می‌داد و به سختی خودش را کنترل می‌کرد تا خندش نگیره، اما دیگه طاقت نیاورد و شروع به خندیدن کرد –تام دوباره به همون حال فرو رفت –احساس می‌کرد دائی ژرژ داره مسخرش میکنه –اما ژرژ، که خیلی تیز تر از این حرف‌ها بود بلافاصله روش خودش را عوض کرد وگفت: می‌دونی به را چی خندیدم!؟ سکوت تام، موجب شد ژرژ، جواب سوال خودش را بده. ژرژ ادامه داد: من فقط برای این خندیدم که، حل این مشکل از راحت‌ترین... – راستش رابخوای، اصلاً مشکلی نیست که قصد داشته باشیم اون را، حل کنیم. تام با تعجب پرسید: یعنی چی!؟ ژرژ به او قول داد، اگه به او اطمینان کنه، مشکلش حل به شه -در این هنگام، دائی ژرژ، تام را به شنا کردن در قسمت موّاج و پر تلاطم دریا دعوت کرد -تام کوچولو، که هنوز شناکردن در موج‌ها را یاد نگرفته بود، علی رغم میل باطنیش، دعوت او را پذیرفت. تام هم این قدر آرام شنا می‌کرد که دیگه صدای دائی ژرژ را در آورد! اما او، به نقطه‌ای مات و مبهوت زول زده بود و اصلاً اعتنایی به دائی ژرژ نمی‌کرد! ژرژ گفت: ببین دائی جون، این طوری فایده نداره، اگه بخوای این طوری کنی، نمی‌تونم مشکلت راحل کنم. تام هم که به هیچ عنوان دوست نداشت، دائی ژرژ با او قطع رابطه بکنه پاسخ داد: باشه دائی جون –قبوله هر جی تو بگی –ژرژ هم برای این که از دلش در بیاره و اون را بخندونه، شروع به آب پاشی به او کرد –تام هم برای اولین بار، در این چند روز خنده به لب هاش اومد واو هم شروع به آب پاشی به دائی عزیزش کرد –وقتی تام یه مقداری از حالت اولش بیرون اومد، ژرژ شروع به صحبت کردن کرد – تام، ببین: برای این که دیگران با تو بازی کنند –برای این کار از تو فرار نکنند، باید با آن‌ها دوست به شی –[بازی کردن می‌تواند یک استعاره باشد، برای ارتباط با دیگران، برای حل مشکلات، و حتی برای صحبت کردن با افراد]»
ادامه‌ی داستان:
ژرژ: من هم روزی مثل تو بودم وقتی کوچیک بودم، کسی با من بازی نمی‌کرد، راستش را بخوای، برای همین بود که اون مو قع، خندیدم چون دیدم ماجرات دقیقاً مثل ماجرای منه! –خوب، حق داشتم بخندم! مگه نه!؟ حالا من راه‌هایی را به تو یاد می‌دم که خودم آن‌ها را تجربه کردم وتونستم به وسیله اونها در دیگران نفوذ کنم.1- همیشه از علایق دیگران و خواسته های شخصی آن‌ها سخن بگو و عمل کن و هرگز با علایق خودت با دیگران برخورد نکن، چون درتمام ماهی‌ها خصلتی به نام خود پسندی و حسادت وجود داره، که باعث میشه اونها در مقابل تو قرار بگیرند! (5) – [در زندگی ما انسان‌ها، روش‌های برخوردی در ارتباط بسیار مهم تلقی می‌شود، در ارتباط‌های اولیه و جلب رضایت دیگران لازم است، با علایق آن‌ها و خواسته های شخصی دیگران جلو بیاییی، زیرا وقتی کسی این نوع برخوردی را می‌بیند، یا عبارت دیگر وقتی کسی می‌بیند که فرد مقابل مطابق با علایق او برخورد می‌کند، ناخودآگاه به سوی تو جذب می‌گردد]
ادامه‌ی داستان:
آره، تام، شاید به نظرت خیلی مسخره به یاد که من هم عیناً، مثل تو بودم –البته بِهت حق می‌دم، باور نکنی –خوب انصافاً باورش سخته –اما تام، این سخن من را تا یک هفته اجرا کن و بعد از آن، فرمول و معجزه‌ی دوم من را ببین –البته تا مورد اول را اجرا نکنی، من هم به خودم اجازه نمی‌دم چیزهایی که نهنگ‌های بزرگ دریا، کشف کردند را برای تو فاش کنم –هرگز تام کوچولو با نا امیدی تمام، پیش دوستاش رفت، البته شاید اصطلاح دوستان مقداری برای اینجا زیاد باشه، شما چه فکری می‌کنید!؟ آن‌ها وقتی تام را دیدند شروع به تعویض مکان بازیشو ن کردند –
اما این بار، صدای بلند تام، مانع رفتن اونها شد –صبر کنید بچه‌ها –صبر کنید –همین که تام این حرف را زد اون ها سر جاشون خشکشون زد وهمون جا ایستادند –تام نفس زنان به پیش اون ها آمد – بچه‌ها من نمی‌خوام مزاحم بازیتون به شم. فقط – فقط در همین حال (ساتر) گفت: فقط چی، زود حرفت را بزن می‌خوایم بازیمون را ادامه بدیم. تام اول خیلی از حرف‌های ساتر ناراحت شده بود و می‌خواست حرفش را نا تمام بزاره و قهرکنه، اما ناگهان به یاد صحبت‌های دائی ژرژ، یعنی (معجزه‌ی) این فرمول افتاد – جالب اینجاست که تمام این‌ها در ظرف فقط 4 ثانیه، اتفاق افتاد –در زندگی وقتی می‌خواهید، تصمیمی بگیرید، نخست فکر کنید و هیچ تصمیمی را در حال ناراحتی و عصبانیت، نگیرید –حتی گاهی با چند ثانیه فکر کردن، تصمیمات مهمی در زندگی‌تان تغییر می‌کند –اگر تام، در داستان در تصمیمش عجله کرده بود، شاید این عجله به این معنا بود که وی تا آخر زندگیش باید تنها می‌بود، لکن کمی تفکر باعث شد، وی تصمیم حیاتی و مهم درزندگی خود را تغییر دهد و سرنوشت خود را با تصمیمی عاقلانه تر، عوض کند.
ادامه داستان:
در همین حال خیلی سریع گفت: فقط می‌خوام بازی شما را ببینم –همین –چرا از من فرار می‌کنید –چرا!؟ تام ادامه داد و گفت: ببینید بچه‌ها، اگه من تماشاچی شما به شم، شاید ماهی‌های دیگر هم به دیدن بازی شما مشغول به شن و شما با این کار معروف به شید، درست نمیگم؟ تام تونسته بود علایق آن‌ها را بفهمه وسپس با فرمول‌های دائی ژرژ آن‌ها را عملی کنه -! [مسلماً هر انسانی علایق خاص خودش را داره، مهم‌ترین و اولی‌ترین گام در مسیر دوست‌یابی، می‌تواند با خبر شدن از علایق دیگران باشد] (6)
ادامه‌ی داستان:
درست فهمیدید، بچه های هم سن وسال تام، علاقه‌ی زیادی داشتند تا دیگران بازی اونها را تماشا کنند وتام کوچولو که از همه‌ی اونها قد و هیکلش کوچیک تر و عقلش از همه‌ی اون ها بیشتر بود، تونسته بود، اونها را با این موضوع فریب بده، البته شاید واژه‌ی فریب درست نباشه، چون تام تنها وتنها یک واقعیت پنهان که کسی به آن توجه نمی‌کرد را از پشت پرده آشکار کرد. فقط همین. بچه ماهی‌ها هم، کمی توی گوش هم دیگه پچ پچ کردند وسپس سری تکان داده و دوباره مشغول بازی شدند -تام هم اون هفته با دقت هر چه بیشتر شروع به تماشای بازی اونها کرد –این کار برای تام بسیار زجر آسا بود –چون تام از بازی نکردن خودش و تماشای آب بازی دیگران بسیار متنفر بود اماافسوس که دیگر راهی برای او نمانده است – باید به گفته های دائی ژرژ عمل کنه، تا اثر معجزه آسای حرفهای او را به بینه. [مطابق علایق دیگران برخورد کردن، همیشه راحت نیست، گاهی لازم است خواسته های شخصی خود راکنار گذاشته و مطابق با خواسته‌ها و علایق دیگران عمل کنیم.]
ادامه داستان:
هفته‌ی بعد باید درس دوم، دائی ژرژ را یاد می‌گرفت –اون روز هم مثل روزهای دیگه صبح زود از خواب بلند شد –اما این بار کمی با روزهای دیگه فرق می‌کرد، تا از خواب بلندشد متوجه صدایی شد، که کمی به صدای دائی ژرژ شباهت داشت – نه اصلاً صدائی دائی ژرژه –آره –درست فهمیدم –از اتاق بیرون اومد وگفت: دائی جون، اتفاقاً من امروز می‌خواستم پیش شما بیام تا معجزه‌ی دوم را یاد بگیرم –این قدر تام و ژرژ با هم رمزی حرف زدند که مادر تام را به حرف واداشت –او گفت: شما دوتا دارین از چی حرف می‌زنین –تام: هیچ مامان –هیچی –بعدش یه پوزخندی به ژرژ زد و با نگاه های مرموزش به ژرژ حرفهایی زد که هیچ گاه مادرش به اونها پی نبرد. ژرژ را به اتاق خودش دعوت کرد، تا درس دوم زندگی را از او یاد به گیره.
دائی جون، کارهای قبلی را انجام دادم – میشه سریع‌تر بعدی را، بگی –آخه خودت که میدونی من خیلی عجولم –زود بگو ژرژ، که می‌خواست کمی سر به سر تام بزاره گفت: نه – نه –هرگز من این کار را نمی‌کنم – حداقل برای این که این خصلت بد را از تو بگیریم حالا حالاها فرمول دوم را بهت یاد نمی‌دهم. تام: دائی – دائی – اما هرگز صداهای بلند تام تصمیم ژرژ را عوض نمی‌کنه –هرگز- چون دائی ژرژ هم خصلت بدی به نام لجبازی ویک دندگی داره، که هیچ کس تا به حال نتونسته تصمیمش را عوض کنه –هیچ کس –تام که حدوداً دائیش را می‌شناسه و می‌دونه میخ آهنین در سنگ نمی‌ره از اصرار خودش دست بر داشت و با چهره‌ی عبوس وناراحت، اما مشتاق شنیدن از دائیش خداحافظی کردفردای اون روز، تام دوباره پیش بچه‌ها رفت. چون ژرژ راه کاری برای اون تعریف نکرده بود، مجبور شد، فرمول اول را غنیمت بدونه و از همون راه حل استفاده کنه. همون طور که گفتیم، تام علاقه زیادی به ملخ داشت و از کرم و توت فرنگی مخصوصاً زمانی‌که به خامه آغشته بشه، متنفر بود –
او همیشه این موضوع را به بچه گوشزد می‌کرد و می‌گفت: وای کرم - من از اون متنفرم – توت فرنگی که دیگه نگو اصلاً وقتی اسمش را جلوم میارن حالم به هم می‌خوره. علایق هیچ موجودی، در همه‌ی مسائل مثل هم نیست و و قتی کسی متوجه تضاد فکری با شما باشد، او فکر می‌کند، نقاط مشترکی بین شما و او وجود ندارد، لذا از شما دوری می‌کند، به راستی چه نیازی است در مقابله با دیگران، از افکار شخصی و علایق خود سخن بگوییم –(7-)
ادامه داستان:
تام کمی به رفتار گذشته خود فکر کرد و متوجه شد این کارش با فرمول دائی ژرژ، جور در نمیاد وتصمیم گرفت عقاید دیگران راپاس بداره وبه افکار اونها احترام بذاره –البته روزهای اول خیلی سخت بود اما با کمی پشتکار، موفق شد تا دیگه از کرم وتوت فرنگی بدی نگه واز ملخ بیش از اندازه تعریف نکنه، چون همین طور که او به خوردن ملخ علاقه مند بود، بعضی بچه‌ها از ملخ متنفر بودند و وقتی تام از توت فرنگی و کرم بدی می‌گفت، باعث می‌شد تا اونها هم برای افکار تام هیچ گونه ارزشی قائل نشده و با گستاخی تمام، به ملخ توهین کنند –تام از این که اونها از ملخ بدی می‌گفتند، حسابی ناراحت می‌شد ومی گفت: نه شما حق ندارین به ملخ توهین کنید! اما این قانون را برای خودش استثناء می‌دونست و به خودش اجازه می‌داد، هر چی دوست داره در مورد توت فرنگی و کرم به گه –ملخ و کرم آغشته به خامه، استعاره‌ای برای تمام علایق و افکار انسان –اعم از افکار سیاسی، سلیقه ای، اجتماعی، اقتصادی و ...در روایات نیز آمده است:استر ذهبک و ذهابک و مذهبک مذهب (عقیده و تفکرات)، راه (مسلک) و اموالت را مخفی نگاه دار. پس چرا وقتی می‌توانیم با دیگران از نقاط مشترک صحبت کنیم، از نقاط تفاوت‌ها سخن می‌گوییم.
ادامه داستان:
با این که این گونه رفتار کمی در روزهای اول برای او سخت بود اما با پشتکار فروان توانست، آن را در زندگی خودش استفاده کنه و هرگز از علایق شخصی خودش برای بچه‌ها صحبتی نکنه و همیشه برای افکار اونها هم ارزش قائل به شه حالا دیگه نوبت فرمول دوم دائی ژرژ رسیده بوده، چون تام اصلاً از کارهای تکراری خوشش نمی‌آمد و از انجام اونها، تنفری خاص داشت. اون شب، تام کوچولو، و قتی می‌خواست به خواب بره، یک لحظه فرمول دائی ژرژ را برای خودش مرور کرد –او گفته بود: هرگزقصد مبارزه با علایق دیگران را نداشته با ش و هیچ گاه از علایق خودت برای دیگران سخو نگو، تام، کمی فکر کرد، انگار میشه همین قانون را برای دائی ژرژ عملی کنم، آره، من می‌تونم –من... اون روز او صبح زود مثل روزهای دیگه از خواب بلند شد اما با یک تفاوت عمده، وآن این بود که قصد داشت برای به زبان آوردن دائی از فرمول خودش استفاده کنه-من باید از ابراز علایق شخصیم، حتی جلو دائی ژرژ هم پرهیز کنم –آره پیشنهاد خوبیه!! اون روز بعد از پیشنهاد های مختلفی که هیچکس غیر از خود او، اونها را نشنید، این پیشنهاد را پذیرفت وتصمیم گرفت اون را عملی کنه –پیش دائی ژرژ رفت و حتی یک کلمه از ماجرای فرمول حرف نزد، دائی هم که خیلی تعجب کرده بود، بعد از چند دقیقه به او گفت: خب، چه خبر تام، نمیخوای تعریف کنی تام هم چند بار وسوسه شد تا شروع به صحبت کردن کنه، که لحظه‌ای به یاد اون معجزه افتاد –پیش خودش گفت: من نباید، یعنی حق ندارم از علایق شخصی خودم صحبت کنم –باید برای به زبان آوردن دائی، اصلاً از خواسته های خودم صحبتی نکنم. ژرژ که دیگه طاقتش تمام شده بود گفت: تام تو نمی خوای فرمول دوم را یاد بگیری –نکنه اون فرمول فایده نداشته!؟ تام که، هم باید از خواسته های ژرژ به گه، کمی فکر کرد ویادش افتاد که دائی از اینکه او فردی عجول وبی صبره، بدش میاد، به خاطر همین تا حالا فرمول دوم را برای او نگفته پیش خودش گفت: من باید از علایق دائی ژرژ استفاده کنم، پس باید خودم را فردی با حوصله نشان بدم بعد از کمی سکوت، گفت: نه دائی، فرمول شما خوب بود اما من عجله ای برای شنیدن فرمول دوم ندارم –!! دائی که کم کم نزدیک بود بالای پولک هاش شاخ در بیاره، به تام نگاه تعجب آمیزی کرد و گفت: تام درست شنیدم -!! نکنه خوابم!! بعدش چند بار سرش را تو آبهای دریا تکان داد وگفت:: نه خواب نیستم انگار ... او شروع به صحبت کردن کرد: تام، می دونم خیلی مشتاق فرمول دومی تام: نه، اصلاً این طور نیست ژرژ هم که پیش خودش فکر می‌کرد در کارش موفق شده وبه خواسته‌ی شخصیش رسیده –به همین دلیل فرمول دوم را برای تام تعریف کرد-:
تام تو باید به اصل زیر توجه کنی تا بتونی قسمتی در کارت پیشرفت ایجاد کنی –
2- هرگز از دیگران انتقاد، سرزنش و گلایه نکن، و تشویق صادقانه را جزء اهم کارهایت قرار بده وهمیشه بدین فکرکن، که فقط، ماهی‌های کمی هستند که بتونند غرورشون را کنار بذارن و بخوان به انتقادهای تو ترتیب اثر بدن، البته اول می‌خواستم به گم: هیچ ماهی این طوری نیست که غرور نداشته باشه و بخواد به انتقادهای تو گوش بده، اما کمی از حرف اولم کوتاه اومده وگفتم: کم ماهی این طوری پیدا می‌کنی که غرور خودش را کنار بذاره! (8) اون روز تام از دائی ژرژ خداحافظی کرد و پیش بچه‌ها رفت. ولی این بار، باید از کسی گلایه وسرزنش نکنه تا به هدف خودش نزدیک به شه سام، همیشه در موقع آب بازی مورد سرزنش‌های تام قرار می‌گرفت، وهمین موضوع باعث شد ه بود تا کمی او از تام بدش به یاد –
او می‌گفت: سام –چرا این طوری بازی می‌کنی!؟ تو همه بچه‌ها از همه کند تری! -همیشه بچه‌ها هر قدر بتونند به تو آب می پاشن اما، تو
باید از این پس اخلاق خودش را کنار بذاره و شروع به تشویق بچه‌ها مخصوصاً تشویق کردن، (سام)، کنه -! اما غرور بی جای تام او را از این کار باز می‌داشت و حسی از درون او بر می‌خواست واو را به سرزنش، تشویق می‌کرد، اما با خودش گفت: مثل این که دیگه چاره ای ندارم باید...
اون روز دوباره به پیش بچه‌ها رفت - او باید از امروز انتقاد نکنه! خیلی کار سختیه!! مگه نه!؟، اما پشت کار تام و اسرار زیاد ژرژ باعث شد او علی رغم میل باطنیش دست به این کار بزنه او باید صمیمانه تشویق کنه –آخه تشویق صمیمانه وصادقانه چه معنایی داره!؟ وقتی من از بازی اون ها گلایه دارم –حداقل سکوت کنم! آخه تشویق من که صادقانه نیست! ولی ناگهان صدای بلند ژرژ در گوشهاش زمزمه شد: یادت نره تو باید صادقانه آن‌ها را تشویق کنی –و اگر نه این فرمول لو می ره واثرش را از دست می ده وبچه ها به راز تو پی می برن و تو را همیشه آدم دروغ گویی معرفی می‌کنند – یادت نره، تو باید صمیمانه واز صمیم دل آن‌ها را تشویق کنی -!! نه یک تشویق دروغی و ظاهری. تام: آخه چه طور، این کار که ممکن نیست!؟ اما، من باید هر جوری شده این کار را انجام بدم –هر جوری شده حتی... آن روز، این قدر تام کوچولو فکرکرد ولی راهی برای ابرازصمیمانه ی تشویق پیدا نکرد اما بعد چند لحظه به این فکر افتاد که پیش پدرش بره و از او که تجارب بیشتری داره برای این کار کمک به گیره
او گفت: می‌خوام ببینم: برای اینکه دیگران را تشویق کنم و خودم اصلاً از کار اونها خوشم نمیاد باید چیکار کنم پدر تام سوال کرد: می‌تونم بپرسم برای چی این سوال را می‌پرسی؟ تام پاسخ داد: آخه آخه. پدرتام گفت: اشکالی نداره –می‌خواستم بدونم - تا بتونم بیشتر کمکت کنم اما حالا که نمی‌گی! خوب شاید اینم یه راز باشه!! تام هم پوزخندی زد و با تکان دادن سرش حرفهای پدر راتایید کرد. ببین تام، اگه از یه کاری خوشت نمیاد ودیگران آن کار را انجام می‌دهند تو باید در خودت انگیزه‌ی اون کار را ایجاد کنی تا خیلی برات سخت نباشه –بهتره به گم، تو باید فکر کنی که خودت هم کار اون ها را دوست داری تام: آخه، من که از اون کار خوشم نمیاد –مگه دوست داشتن هم اجباریه!؟ نه، تام –ببین، وقتی تو یک چیز را دوست داری، حتماً می‌خوای به واسطه‌ی او به نتیجه‌ای برسی! درسته؟ تام: خب –اما... تو باید فکر کنی که آن نتیجه، برای تو، با کار آن فرد حاصل میشه، چطور به گم یک مدل فریب برای نفس خودت – می‌دونی برای چی!؟ برای اینکه با نفست مقابله کنی!! هر چی او دوست داشت، تو دوست نداشته باشی! فرض کن که خواسته هات برآورده شده ببین چقدر خوشحال میشه –یک لحظه جلو ذهنت اون را ببر – اصلاً فرض کن تمام خواسته هات برآورده شده!! اصلاً دیگه هیچ توقعی نداری! اون موقع می‌بینی چه حالی بهت دست میده –اصلاً از کسی انتقاد نمی‌کنی، چون فکر می‌کنی، کار آن‌ها صحیح ودرسته! اما این بار باید بهت به گم، که انتقاد کردن، راه و روشی داره، که بعداً باید برات تعریف کنم. تام، باید خودش را فریب بده! برای اولین بار در اعماق بچگی باید کار آدم بزرگ‌ها را تجربه کنه، باید از فریب‌های اون ها، استفاده کنه. تصمیم گرفت پیش بچه‌ها بره تا شاید بتونه این فرمول را روی اونها، اجرا کنه. کارهای تام باعث شده بود که وقتی سام، تام را می‌دید، صورتش را از اون طرف بکنه و رد به شه! وقتی تام، متوجه کارهای سام شد، تصمیم گرفت، تا دیگه از او انتقاد نکنه، بلکه خودش را فریب بده که این مدل بازی کردن، خیلی با کلا سه، اصلاً –اصلاً این مدل بازی کردن، مدل بازی ماهی‌های بزرگ و صاحب نامِه. اما آه، که این فریب، بسیار تام را آزار می ده، اما مثل اینکه دیگه چاره ای نداره وقتی سام شروع به بازی کردن کرد، تام با خودش گفت: حالا باید تشویقش کنم!! او شروع به تشویق کردن کرد: سام تو می تونی –عالیه – تو بهترین بازی را داری! اما این قدر تام، تو حس رفته بود که واقعاً خودش هم باور کرده بود که واقعاً سام دارای بهترین بازی تو کل دریا و اقیانوس‌ها است! تشویق و صدای بلند تام باعث شد، که سام هم کمی تند تر بازی کنه تا تام هم او را تشویق کنه! (بر اساس مطالعات و تحقیقات به عمل آمده، تشویق، باعث می‌شود، گاهی رفتار ما بر اساس آن به صورت معجزه آسایی تغییر کند. به عنوان مثال بعضی روانشناسان معتقدند:اگر به یک فلج مادر زاد، عنوان قهرمان دو ماراتون را دادید، مطمئن باشید اگر وی اراده کند، قهرمان خواهد شد؛ و اگر به نفر اول کنکور، عنوان کُند ذ هن را دادیم، مطمئن باشیم، وی تنبل و درس نخوان خواهد شد! .این است معجزه‌ی عجیب تشویق و مذمت افراد وشاخصه‌ها)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:18 صبح )

»» درخت دوستی «داستان یک دوست »

درخت دوستی
«داستان یک دوست »
 
یکی از پرسش های مهم در باب دوستی آن است که: ویژگی های یک دوست خوب چیست؟ به نظر شما بهتر نیست این ویژگی ها را هم از بیانات زیبای حضرت علی (علیه السلام) بشنویم؟ آن حضرت درباره ی یکی از دوستان خود سخنان ارزشمند و آموزنده ای فرموده است که با نقل آن، به خوبی و روشنی با ویژگی های یک دوست خوب آشنا می شویم. اما لازم است پیشتر دو نکته را تذکر دهیم.
الف – عزیران همکلاسی مدرسه ای ! بسیاری از صفاتی را که امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره ی دوست فرموده است، برای بزرگ ترها سودمند است تا برای شما؛ یعنی انجام برخی از آن کارها شاید با شرایط سنی شما سازگار نباشد. البته درست تر آن است که بگوییم وقتی بزرگ تر شدید و با مسائل زندگی آشناتر گشتید و روابط اجتماعی شما هم بیشتر شد، آنچه را که حضرت علی (علیه السلام) درباره ی دوست خود فرموده است بهتر و روشن تر وجدان می کنید، بنابراین برخی از آن ویژگی ها در آینده برای شما مفیدتر و کارسازتر خواهد بود و شماری نیز هم اکنون به کار شما می آید و چون آینده پیش روی شماست، آن ویژگی ها را بیان می کنیم.

ب – در پایان سخنان حضرت علی (علیه السلام) عباراتی آمده است که ما آن عبارات را در آغاز این سخن می آوریم تا:
 
*- اولاً بدانیم که آن حضرت سفارش اکید بر انجام آن خوی های پسندیده دارد.
*-ثانیاً به هشدار آن حضرت توجه کنیم که انجام دادن آن کردارهای خدایی البته بسیار دشوار است.
*-ثالثاً به خود بیاییم که هر اندازه که از آن کارها را که قادر هستیم انجام دهیم.
عبارات پایانی حضرت (علی علیه السلام) چنین است: «به شما اکیداً سفارش می کنم که این خوبی ها را فرا گیرید؛ به آنها پای بند شوید و به انجامشان دل بسپارید و اگر نمی توانید به همه ی آن زیبایی های اخلاقی آراسته شوید، آگاه باشید که اگر بخشی از آن را هم برگیرید، بهتر است از این که تمام آن را واگذارید. »
اینک به سخنان گهربار آن حضرت دل می سپاریم تا ویژگی های یک دوست خوب را بشناسیم: «در روزگار گذشته دوست و برادری داشتم که به خاطر خدا با یکدیگر دوست بودیم.» به این نکته ی نخست توجه کنید: «دوستی برای خدا و به خاطر خدا.» عامل و انگیزه ی دوستی هر چه باشد، دوران پایداری و ماندگاری آن دوستی تا زمان بقای آن عامل است. از آنجا که خداوند همیشه حی و ماندگار و پایدار است. دوستی های خدایی نیز جاودانه و همیشگی است. پس بنای دوستی های خود را برایمان و اعتقاد به خداوند استوار می سازیم و دوستانمان را از میان دین باوران بر می گزینیم.
منبع: نشریه جوانان امروز، شماره 2095.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( دوشنبه 90/12/1 :: ساعت 12:11 صبح )

»» دوستی پایدار در پرتو تقوا

دوستی پایدار در پرتو تقوا
 در مقام بیان ویژگیهای رفیق همراه و همدل و در جایگاه بیان آثار، فواید و کارکردهای تقوا به عنوان یکی از ویژگی های اساسی دوست و رفیق، به یکی از مهمترین و کلیدی ترین آثار آن یعنی حصول بصیرت و ژرف نگری در انسان اشاره نموده و بیان داشتیم که در نسبتی عکس، زمانی که انسان به واسطه مراتبی از تقوا، به مقام بصیرت نایل می شود، آن گاه همین بصیرت سبب شکوفایی و تعمیق هرچه بیشتر تقوا در آدمی می گردد.
 مشکلات زندگی، آرزوها و تمایلات بشری گاه موجبات اضطراب و یاس و اندوه را برای آدمی به همراه دارد. مردم در مواجهه با گرفتاری های روزمره زندگی، به دو گروه تقسیم می گردند. عده ای در مقابل آن منفعل و تاثیرپذیر و گروهی فعال و تاثیر گذارند. گروه اول قدرت برخورد با این مشکلات را در خود ندیده و از آنجا که از پشتوانه اعتقادی لازم برخوردار نمی باشند، به شدت مبتلا به یاس و اضطراب گشته و پس از گذشت اندک زمانی، سیمای زندگیشان مبتلا به پوچی و بی هویتی گشته و تیرگی و سیه روزی زندگی شان را فرا می گیرد. اما گروه دوم با اتکاء به نیروی الهی و تحمل و توکل عمیق که همگی منبعث از رعایت تقوا و حفظ دامن نفس از آلودگی و ناپاکیهاست، در برابر تمامی مشکلات و سختیها به مقابله پرداخته و با بصیرت، خویشتنداری و پرهیزکاری، امر خویش را به سرانجام مطلوبی نایل می گردانند. پاداش و ثمره این مجاهدت آنها را خداوند این چنین بیان می نماید: “هان، همانا اولیای الهی را نه ترسی است و نه اندوهی، همان کسانی که ایمان آوردند و تقوا پیشه می کردند، بشارت در دنیا و آخرت برای آنهاست. وعده های خدا را تبدیلی نیست، این همان رستگاری بزرگ است”(یونس64-62/). ایمنی از ترس و اندوه برای اولیای الهی از آن روست که در همراهی خدایند و خدا نیز امر آنها را کفایت می کند: “خداوند با کسانی است که تقوا دارند و نیکوکارند”(نحل128/).

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 2:7 عصر )


»» آسیبشناسی رابطه بین دختر و پسر قبل از ازدواج

آسیب‌شناسی رابطه بین دختر و پسر قبل از ازدواج
 
 شتاب روزافزون جامعه ایران در دهه‌های اخیر موجب تغییرات فرهنگی، اعتقادی، بینشی و نگرشی، طرز تفکر، برداشت و طرز رفتار و همچنین تحت تاثیر قرار گرفتن تعامل‌ها و ارتباطات اجتماعی مطلوب و نامطلوب شده و علاوه بر آن که تمام نهاد‌های اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده، موجب شده تا زنان و دختران در سازمان‌ها و نهاد‌های مختلف اداری، کارخانه‌ها، شرکت‌های خصوصی و فروشگاه‌ها و از همه مهم‌تر دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی (حدود 64 درصد دانشجویان دختر هستند) حضوری پررنگ داشته و دوشادوش مردان به کار‌های مختلف اشتغال ورزند.
این دگرگونی در عین حال که آثار و نتایج بسیار مثبت و مفیدی به همراه داشته، عوارض و آسیب‌های نامناسب و زیان‌بخشی نیز به دنبال دارد که یکی از آنها شکل‌گیری دوستی‌های نامطلوب یا دوستی‌های خیابانی بین دختران و پسران است که به صورت یک مد اجتماعی درآمده و نه‌تنها در برخی موارد موجب شرمندگی نمی‌گردد بلکه نوعی وجهه خاص، فخرفروشی و چشم و همچشمی در پی داشته و قبح مساله فرو ریخته و این عقیده نادرست پیدا شده که دختر قبل از ازدواج بهتر است با جنس مخالف رابطه و دوستی داشته باشد.
 به منظور بررسی این مساله و پیامدهای خانوادگی و اجتماعی محقق بر آن قرار شد تا با استفاده از 50 پرسشنامه که دارای 10 سوال بسته بود آسیب‌های رابطه بین دختر و پسر را قبل از ازدواج در کرج (مترو، پارک‌ها و ایستگاه‌های اتوبوس واحد) به وسیله 5 نفر از دانشجویان در طول 3 ماه مورد بررسی قرار گیرد. به این امید که نتایج این بررسی میدانی و واقعی برای دختران و پسران و خانواده‌ها موثر و مفید باشد.
برقراری اولین ارتباط با جنس مخالف یا داشتن دوست پسر و دوست دختر، سن و سال مشخصی ندارد و در هر سنی بعد از بلوغ جنسی ممکن است اتفاق بیفتد، اما همین که به وجود آمد بویژه اگر اولین تجربه و در سن کم باشد، به یک ارتباط عاطفی و احساسی شدید تبدیل می‌گردد و از آنجا که روح حاکم بر این گونه دوستی‌ها، عشق‌ورزی کور بویژه از جانب پسران و به قصد فریبکاری و التذاذ جنسی و تماس با دختران صورت می‌گیرد و احساسی است و بنا به فرمایش امام علی(ع« )حب الثنیی یعمی و یصم( »یعنی دوست داشتن چیزی انسان را کور می‌کند) واقع‌بینانه نیست و معمولا با شناخت و آگاهی درست صورت نمی‌گیرد، ضمن آن که آسیب‌هایی را به وجود می‌آورد که بویژه برای دختران و بعد هم پسران و زندگی آینده آنان بسیار مضر است به دلیل آن که:
 دختر و پسر شناخت درستی از یکدیگر ندارند و بیشتر براساس هوی و هوس تصمیم می‌گیرند. به همین لحاظ زندگی بعدی و ازدواج آنها دوام و بقا ندارد و به سرعت به سردی می‌گراید و به طلاق منجر می‌شود.
 جو و فضای زندگی این گونه دختران و پسران پس از ازدواج پر از سوءظن و بدبینی و بدگمانی و بی‌اعتمادی است، بویژه در جامعه ما که نجابت و پاکدامنی دختر بسیار مهم است.
 یافته‌های یک پژوهش در آمریکا و همچنین نتایج بررسی حاضر و تحقیق نگارنده در مورد عوامل موثر در طلاق نشان می‌دهد زندگی زناشویی زوج‌هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر دوست بوده و زندگی کرده‌اند، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شده و منجر به طلاق و جدایی می‌شود.

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 2:6 عصر )


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آسیب ارتباط های اینترنتی در افراد متأهل
تصور جوانان از ارتباط زوجین مخدوش است
دوستی به نیت ازدواج یا تعرض؟
راهکارهای پیشگیری از دوستی های خیابانی دختر و پسر
هویت دوستی های خیابانی
ازدواج و دوستی های خیابانی
آسیب شناسی دوستی های خیابانی و پیامدهای آن
دوستی اینترنتی و اخاذی 20 میلیونی از دختر جوان
دوستی اینترنتی؛راه رفتن روی لبه تیغ
دوستی اینترنتی؛راه رفتن روی لبه تیغ
سوء استفاده از یک رابطه دوستی اینترنتی !
دوستی های اینترنتی
داستان پایان یک دوستی اینترنتی خاموش
آسیب های دوستی
کمک به دوست یابی فرزندان
[همه عناوین(174)][عناوین آرشیوشده]


و[20] . در[14] . به[9] . از[9] . را[9] . دوستی[6] . که[6] . می[6] . خود[6] . دوست[6] . است[5] . با[5] . که[5] . دوستان[5] . دیگران[4] . شما[4] . کند[4] . ویژگی[4] . آنها[4] . داشته[4] . بیشتری[4] . خوب[4] . دارند[3] . دنیا[3] . آن[3] . این[3] . باید[3] . انسان[3] . کنار[3] . یک[3] . متمایز[3] . سبب[3] . شرایط انتخاب دوستان[3] . سری[3] . گردد[3] . دوستان اینترنتى‏[3] . دوستان اینترنتى، دشمنان خانگى[3] . رابطه[3] . زیرا[2] . دین[2] . دوستی اینترنتی؛راه رفتن روی لبه تیغ[2] . صمیمی[2] . مدل لباس[2] . کار[2] . ولی[2] . ویژگی های دوست خوب[2] . یک[2] . وجود[2] . ی[2] . یا[2] . مانند[2] . موحدی[2] . شکل[2] . صحیح[2] . نیازهای[2] . نیز[2] . های[2] . انسان،[2] . باشند[2] . باشید[2] . برقراری[2] . انواع دوستان[2] . پذیرفته[2] . آسیب های دوستی[2] . آخرت[2] . است.[2] . او[2] . اسرار دوستی برای هر روز از ماه، گفتاری کوتاه پیشنهاد شده است.[2] . دنیای جوان هیجان انگیز است و خطرآفرین[2] . دارد[2] . روابط[2] . خط قرمز در دوست داشتن کجاست؟[2] . جهنم[2] . برای دوستان خود دعا کنید![2] . بهشت[2] . خانه دوست کجاست؟ محققان می‌گویند داشتن دوستان صمیمی می‌تواند ب[2] . جان[2] . چه[2] . چه خطراتی کاربران اینترنت را تهدید می کند؟خطرات چت کردن چیست؟ . چه وقت دوستیها رنگ می بازد؟ . چه کنیم تا دوستی هایمان پایدار بماند سعی کنید در زمینه دوستیابی . چهره های خائن . چون . حالا شروع کن . حس رقابت به رابطه تان صدمه می زند . حسادت گاهی عشق را از بین می‌برد . حساسیت‎ها، . حسن . حصار زبان مانع ارتباط می شود . حضور . حقه مجله قدیمی . حیله یا بازی . حکم شرعی دوستی با گناهکاران راهکارهای برای هدایت گناه کار مهم . خاص . جدید ترین مدل های لباس . جدیدترین . جدیدترین مدل های لباس . جرائم اینترنتی . جرائم اینترنتی چیست؟ . جعبه ابزار زن و مرد . جلوگیری از دلزدگی مردان نسبت به همسر خود . جلوگیری از طلاق . جلوه . جهان . به ارزشهایتان پایبند باشید . به دخترانش علاقه زیادی دارد . به دوستان خود خیانت نکنیم . به طرف خانه . به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست 10 راه برای پیدا کردن دوست و . به کار انداختن نیروی اعتماد به نفس . به کارهایش توجه کنید نه حرفهایش . بهای خیانت . بهترین . بهترین دوستشان باشید . بهترین مدل های لباس . خانواده همسرتان را دریابید... . خرد . خردمند ساختن بی خردی . بودن از آن پس برای همیشه . بررسی عوامل طلاق و جدایی همسران . جوانی . چاپلوس . چت . چرا مردها نمی توانند شغلشان را حفظ کنند . چرا نباید کودکان از اینترنت فاده کنند؟ . چگونه باید از مردها انتقاد کنیم . چگونه به فرزندمان بگوییم سیگار نکشد . خطر اینترنت برای کودکان و نوجوانان . خطرات اینترنت برای کودکان و نوجوانان . خطراتی دارد . خلق . خوار تشویق و حمایت . خوار نوازش . خواستگاری نویسنده: اکرم حسین زاده-محمد احسان تقی زاده شناخت همسر . خواسته‏های عشق زندگی‏تان در اولویت هستند . خواهد . خـواهـید . خوب به نظر رسیدن و خوب نگاه کردن . پارسایی . پدیده . خوش . خوگاری . خوی . خیالباف . خیلی حسود . دارای صبر ایّوب . روحی . روز بیست و پنجم . روز بیست و دوم . روز بیست و سوم . روز بیست و ششم . روز بیست و نهم . روز بیست و هشتم . روز بیست و هفتم . روز بیستم . روز چهلم . روز سی و پنجم . روز سی و چهارم . روز سی و دوم . روز سی و سوم . روز سی و ششم . روز سی و نهم . روز سی و هشتم . روز سی و هفتم . روز سی و یکم . روز سی‏ام . روز شانزدهم . روز نوزدهم . روز هفدهم . روزه سکوت . روش . ریشه . زر . زمانی برای خوشبختی نویسنده:خجسته ناطق منبع:روزنامه قدس اگر قص . زن ابزار جسمی و مرد ابزار موفقیت است . زنان مجرد و مردان متاهل . زندگی . زندگی زناشویی . زوال . زود رنج . زیاده‎روى . دارد. . دامن . داستان پایان یک دوستی اینترنتی خاموش . داشت. . داشتن . در اینترنت چه سوءفاده هایی وجود دارد؟ . در مورد مردانی که طلاق گرفته اند عجله نکنید . درجات . درخت دوستی «داستان یک دوست » یکی از پرسش های مهم در باب دوستی . درخواست . دشمنى . دعای عشق برآورده می‏شود . دقت . دلایل ناسازگاری همسران جوان . دلسرد نشوید . دهد . دو اشتباه=دو اشتباه . دو دل . دو کلید طلایی . دوران . دوره ماهانه زنانه . دوست خوب دوستی است که... در جهان امروز وجود برخی از وسائل ارتبا . دوست یابی . دوست یابی (قسمت پنجم . دوست یابی (قسمت چهارم) . دوست یابی (قسمت سوم)تفاوت ها را جشن بگیریم . دوست یابی (قسمت ششم . دوست‌یابی به سبک ماهی‌ها چکیده: دوست‌یابی، به سبک ماهی‌ها، همان‌ . دوست، . اسلامی . اسلحه ای در جیب . اشتباهات رایج در زمان خواستگاری 1- انکار و یا نادیده گرفتن اطل . اشترنبرگ . اعتقاد . اعتیاد . اعمال . افراد . افراد سود جو در اینترنت . اقدامات دوستانه . اگر . انتخاب . انتشار . اندازه . اندوزی . اوّلاً . ای . ایجاد . ایده آل ها و برخوردهای بد . ایرونی . ایمان . ایمیل های مزاحم . ایمیل های مزاحم چیست؟ . استراتژی اغوا . استفاده بیشتر از زبان قراردادی . از تطبیق همسر تا زن ذلیلی . از نظر جسمی ضعیف . ازدواج و خانواده بدون شک تعاملات درون خانواده یکی از مهمترین عوا . ازدواج و دوستی های خیابانی . اساس مرد . اساسی . آداب دوستی با همکاران . آداب دوستی با همکاران آیا می‌دانستید نزدیک به 20 درصد از روابط . آداب دوستی را رعایت کنید . آداب رفاقت . آداب رفاقت نویسنده: آیةالله حسین مظاهری بحث ما در باره رفاقت . آرایش . آسیب ارتباط های اینترنتی در افراد متأهل . آسیب شناسی . آسیب شناسی تبلیغات اینترنتی . آسیب شناسی دوستی های خیابانی و پیامدهای آن . (تملق . ؛ . «داستان یک دوست » یکی از پرسش های مهم در باب دوستی آن است که: . 20 نکته کلیدی برای یک زندگی زناشویی سعادتمند . 40 چهره رفاقت . 45 . 6 دلیل برای دوست‌یابی در محل‌کار 1. ما تقریبا 220 روز از س . 6 راز شگرف دوست یابی دیل کارن معتقد است که شما می توانید طی دو . Love . Scale . Sternberg’s . Triangular . آثار سوء تبلیغات اینترنتی . آثار مثبت و منفی دوستی های دوران نوجوانی . آثار مثبت و منفی دوستی های دوران نوجوانی والدین و مسؤولان همیشه . آسیب‌شناسی رابطه بین دختر و پسر قبل از ازدواج . آسیب‎هایی . آموزش اختلاط . آن- . آن چه در دوستی مهم است ... . آنچه را دوست پسندد، نیکوست نویسنده:احمد حیدری ازدواج راه صحیح و . آیا شوهر می‌تواند در مقابل دیگران عیوب همسرش را بگوید؟ . آینده . آیین دوستی . ابتکار در قرارها . ابراز ناراحتی . اجتماعی . احترام . احساس آرامش می‌دهد . احکام کسانی که عشق گرفته اند!؟ نقل می کنند فردی که سرما خورده ب . احکام کسانی که عشق گرفته اند!؟ نقل می کنند فردی که سرما خورده ب . اخلاق . ادامه داستان: به زیبایی تمام، تام تونست با این فرمول سام را صمیم . پرهیز از مجادله . پسندد، . پسندیده . پوست و استخوان . پوشش زمستانی . پیامبرها الگوی عشق ورزی هستند . پیامد زندگی با همسر ایرادگیر . پیش نیازهای خواستگاری دوستان عزیز، ما سعی داریم در این مقاله شم . تأملی برآسیب‏شناسی دوستی ها . تا دلت بخواهد گاف . تاپ . تبلیغات هک موبایل چیست . تحصیل بعد از ازدواج . تحقیر . ترسو . ترویج .
 

>> بازدید امروز: 71
>> بازدید دیروز: 55
>> مجموع بازدیدها: 805838
» درباره من «

تکنیکهای دوست یابی، دوست خوب، دوست یابی

.::مرجع کد آهنگ::.

.::دریافت کد موزیک::.



» پیوندهای روزانه «

گردنبند love 2 love
گردنبند مروارید عشق
ساعت طرح عشق [1]
تی شرت عشق
آینه دکوراتیو طرح عشق
ست کامل مروارید عشق
ساعت دیواری فانتزی عشق
شال عشق
ساعت طرح romance نماد عشق
دفتر خاطرات عشق [1]
ساعت طرح عشق
ساعت عاشقانه مچی آشوبم تویی [1]
cshop
هالیوودشاپ [1]
مطالب جذاب و خواندنی [68]
[آرشیو(18)]

» آرشیو مطالب «
یک دوست خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
ویژگی های دوست خوب
دوستان خوب یک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کن
یک دوست خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
راهنمای برقراری ارتباط سالم با دیگران و دوست یابی
یک دوست خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
اخلاق نیکو از ویژگی های یک دوست خوب است
ویژگیهای دوست خوب
دوسـتـان خـوب یـک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می
درک دوستی‎های ارزنده و تفکیک آن از دوستی‎های نامناسب
نقش دوست در زندگی جوان
دوســت و دوستـــــــــــی
نقش دوستان در شکل‏گیری شخصیت نوجوانان
آیین دوستی
رفقای ناباب از راه مانیتور وارد خانه می شوند
میانه‎روى در دوستى و دشمنى
چگونه به دوستان نزدیک بگوییم «نه»
دوست یابی
سخنان معصومان علیهم السلام (روش دوست یابی)
چگونه تفریح کنیم؟
دوست یابی به سبک ایرونی طنز
شیوه های دوست یابی
دستورالعمل قرآنی:شیوه دوست یابی
مقیاس عشق مثلثی اشترنبرگ
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
6 راز شگرف دوست یابی
آثار مثبت و منفی دوستی های دوران نوجوانی
آداب دوستی با همکاران
چه کنیم تا دوستی هایمان پایدار بماند
6 دلیل برای دوستیابی در محلکار
خانه دوست کجاست؟
تأثیر دوست
ملاک‏هاى دوست خوب
دوست از دیدگاه بزرگان
دوست یابی و اخلاق اجتماعی در روایات
دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام)
آسیب های دوستی
آیا دیوانه وار عاشق هستید؟
تست عشق - چه قدر عاشق هستید؟ میزان عشق خود را بسنجید
شناخت شخصیت عشقی شما - تست عشق

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
عاشق آسمونی
عاشقان
دیار عاشقان
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
همنشین
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
hamidsportcars
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
شاعرانه
بهارانه
بلوچستان
قران
کارواش خانگی همه کاره جت مینی
هسته گیر آلبالو
دستگاه بادکش طبی بدن رفع خستگی و حجامت
آنلاین گلچین
اسپایکا
قدم بر چشم
چرخ خیاطی
فروش اینترنتی
میرسالار
سورپرایز
أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون
بهترین نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری
مشاور
اسیرعشق
روانشناسی آیناز
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
فریازان (تویسرکان)...faryazan
امام مهدی (عج)
طراوت باران
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
دخی رپر
یادداشتها و برداشتها
جنون قلم
جهاد ادامه دارد...
شعر و پیامک و ...
عکس سرا- فقط عکس =کیلیپ=موزیک.
تیشه های اشک
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
سلام آقاجان - خرید و فروش محصولات کشاورزی و عطاری ها
عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
گیاهان دارویی
سرزمین رویا
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
گلبرگ
تسنیـــــمــ.ــــــــ..ـــــــ
The best of the best
قافیه باران
یامهدی
من الغریب الی الحبیب
نور
مجموعه بیانات رهبر معظم
امیر محمد
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کامپیوتر و لوازم جانبی و نرم افزار آموزش
عمو همه چی دان
فتو بلاگ
نه/ دی/ هشتاد و هشت
ماه
پرسش مهر
تنهاترین عاشق
ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن
سرود عرش
کیمیا
تنهای غریب
نوری چایی_بیجار
* روان شناسی ** ** psycology *
خانه داری، گل آرایی، دوخت لباس زنانه و مردانه، تزیین منزل
تبادل نظر
وای ندیدید شما ا!!!!!!!

TAT ANJELINA
مجموعه مقالات رایانه MOGHALAT COMPUTER
راه و راهنما
خط بارون
نبض شاهتور
آمرین به معروف و ناهیان از منکر
مقالات روان شناسی
کودکان استثنایی
بیستِ E بیستترین فروشگاه
بهترین ها برای ایرانیان
شناختی
روان شناسی کودکان استثنایی
بر و بچه های ارزشی
ALAKI
Sea of Love
یا غیاث المستغیثین - روز های آبی من
for you
مذهب عشق
پایگاه سایبری شهید حاج حفظ الله عابدینی
اتیسم
گوناگون و زیبا
روان شناسی کودک
امپراتوری هخامنشیان
برای خودم
عاشق دلباخته
هامون و تفتان
کتابخانه دیجیتال روانشناسی
جنبش قطره سرگشته
وباگی خالی از خنده
شوون بندرعباس چه خوش هسته
کتاب الکترونیکی
اسمون
روان شناسی
پنجره ای رو به خاطرات...
ایران در پیچ و خم تاریخ
عکس متحرک و انیمیشن حیوانات گیاهان کودکان بالن گوشی پرندگان
روبان اصفهانی(اموزش رایگان قدم به قدم هنرهای دستی باعکس)
پرسش مهر ... پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟
تنها
mled.parsiblog.com
این وبلاگو واسه عشقم ساختم (***VAHIDE***)
lovlyworld
حس4
دوستت دارم....توچی..
جاذبه
دوستت دارم
پراکلیتوس آمده
سایه
Best Friends 1375/2/29
فیلم، کارتون، سریال ایرانی، خارجی، موسیقی پاپ، کلاسیک
چه توا
طوفان در پرانتز
پرنسس خشگله عکس دانلود نرم افزار و بازی narmafzar gam aks
پرسش مهر 10
خدمات اینترنتی و حراج نرم افزار
نرم افزارهای تخصصی و موبایل و نرم افزارهای آموزشی تخصصی و موبایل
گالری لوازم آرایشی، بهداشتی
لوازم آرایشی و بهداشتی و ادکلن
پارس دانلود
سوپر لینکستان لیندا
گالری دستبند، انگشتر، گردنبند، سرویس، گوشواره
گالری نرم افزارهای مالی، اداری حسابداری و انبارداری
گالری بهترین نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گرافیک، برنامه نویسی
مقالات اختلالات رفتاری و روانی...
گالری بهترین بازیها و سرگرمیهای حادثه ای و فکری
پسران جوان
سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی
غلط غولوت
گالری نرم افزارهای مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی، معماری، عمران
گالری آموزش زبان های انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
گالری نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
گالری سریال ها، فیلم ها، کارتون های ایرانی و خارجی و نرم افزار
چهارراه
بهترین نرم افزارهای آموزشی زبان برای ایرانیان
کیتهای الکترونیکی،لوازم منزل، خودرو، موبایل،الکترونیکی
کتب الکترونیک، مجلات روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، فنی، مهندسی،
بهترین دستبند، انگشتر، گردنبند، مدال، سرویس، گوشواربرای ایرانیان
سوپر لینک خشگل دختر
بهترین نرم افزارهای بازی سرگرمی،حادثه ای، اتومبیلرانی،فکری، ورزش
گالری بهترین نرم افزار، کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
بهترین نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی
بهترین های نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی
بهترین نرم افزارموبایلهای سامسونگ، سونی اریکسون، موتورلا، نوکیا
میعادگاه
بهترین نرم افزارهای آموزشی برای ایرانیان
بهترین لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
گالری بهترین دستبند، انگشتر، گردنبند، سرویس، گوشواره
وقت اضافه
بهترین های نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری برای ایرانیان
گالری بهترین لوازم آرایشی، لاغری، بهداشتی، عطر، ادکلن
گالری بهترین نرم افزارهای بازی سرگرمی،حادثه ای، اتومبیلرانی،فکری
نرم افزارهای کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
جکستان . عکاسخانه
گالری نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی
نرم افزار موبایل نوکیا، سونی اریکسون، موتورلا،
خطوط شکسته ی یک ذهن
گالری بهترین نرم افزار آموزش زبان های انگلیسی
نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
w x y z * دبلیو ایکس وای ضد * کد
گالری بهترین ها در رنگین کمان
بهترین نرم افزارهای آموزشی برای ایرانیان
boygirl
مرد جوان
پایگاه عکس و پیامک و دانلود بازی و نرم افزار
فروشگاه کتب روانشناسی، اسلامی، ایران شناسی وسیستم عامل
لوازم خانگی و اثاثیه منزل و لوازم آشپزی
کتاب، مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه، شعر، داستان
دستبند، انگشتر، گردنبند، مدال، سرویس، گوشواره، زیورآلات
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری،
لوازم بهداشتی آرایشی،عطر ، آدکلن ، لوازم لاغری و کرم
نرم افزار کامپیوتر سیستم عامل، انیمیشن، طراحی گرافیک
نرم افزار کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی، معماری، عم
فروشگاه نرم افزارهای نوکیاو موتورلا و سونی اریکسون و سامسونگ
فروشگاه نرم افزارهای گرافیکی و سرگرمی و بازی
نرم افزارهای میکس مونتاژ و آموزشی میکس مونتاژ
پوشاک & تی شرت دخترانه پسرانه استین کوتاه و بلند & ژاکت
معماری وشهر سازی
!!!نگاتیو
دخترک کوچک تنها
سکوت نیمه شب
کوچک های بزرگ
دهکده مجازی ...
دختر غریب
دانلود سانسور نشده های سریال افسانه جومونگ
پرسش مهر . ...... چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
رویای معین
عکاسخانه
عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
جک جک جکستان
پیچیدگی سکوت

گرانبهاترین کالا در گرانترین فروشگاه، بهترین خرید بهترین یادگاری
کالای بیستِ بیست در فروشگاه بیست وای بیست
فرهنگی هنری، عکس، مدل لباس، مانتو، ژاکت، سارافون دخترانه و زنانه
بهترین نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی
گالری لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
گالری بهترین کتب مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه
بهترین ها برای ایرانیان
بهترین ها برای ایرانیان
کلاهبردران، معرفی کلاهبرداران و شیادان و شگردها و شماره تلفن شان
گالری بهترین ها
سلولهای بنیادین، شبیه سازی،نانو ت
آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی
آموزش زبان های خارجی و قواعد و گرامر زبان
مقالات مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
راهنما
نرم افزارهای آموزشی زبان برای ایرانیان
خود کنترلی
چـــــاوش ( اعتراضی که شاید به گوش برسد )
خنده بازار
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
سوالات کنکور دکتری
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
فروش دستگاه دلمه پیچ, فروش دستگاه دولمه پیچ
ذرت دانه کن
ساعت مچی در استایل مار کبری
کلاه بافتنی
وبلاگ شخصی محمد
فریاد
نمونه سوالات پیش دانشگاهی و متوسطه رشته های ریاضی، تجربی، انسانی
مدرن
سروش مارکت
دیجی بازار
مطی جون
پد ضد عرق Underarm shild
همه چی داره(گوناگون)
فروشگاه سی گل
دیجی فروش
مهدویت
دلداده
♫♪زیبـــاے مُرداب ♪ ♫

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «


» طراح قالب «