دوست یابی (قسمت پنجم)
پایه هاى دوستى 8(حفظ برادر (دینى ) در غیاب او
24- حفظ برادر (دینى ) در غیاب او
از بـزرگـتـریـن نـشانه هاى وفادارى نسبت به دوست آن است که انسان در غیاب او از شؤون وى پـاسـدارى کـند و از همین طریق است که دوست راستین از دروغین شناخته مى شود,و حقیقت دوسـتـان مـکشوف مى گردد,
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست کسى است که در غیاب دوست صادق باشد.
چـه بـسـا کـسـى کـه نـسـبـت بـه تـو دوسـتى و محبت بسیار اظهار مى کند به طورى که تو را وادارمـى سـازد کـه وى را در زمـره دسـتـه نـخست دوستان و برگزیدگان خود به شمار آورى لیکن بزودى با غیبت تو پرده از او برداشته مى شود چه در جهت بدنامى و رسوایى تو اقدام مى کند و خـلاف آنچه را براى تو ظاهر مى کرد نشان مى دهد . روشن است که وقتى خبراین اعمال او به تو بـرسـد خوش گمانى و امیدوارى تو نسبت به او به بدگمانى و نومیدى تبدیل مى شود و شیرینى محبت او از دلت بیرون مى رود و ممکن است مشاجره وکشمکش زبانى پیش آید و بسا کار به قطع رابـطـه و جـدایـى بینجامد . از این روپیامبرخدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) حفظ شؤون دوست را در غیبت او از بزرگترین حقوق برادرى و مهمترین حدود آن شمرده اند.
پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسى که برادر (دینى ) خود را در غیاب او یارى کندخداوند وى را در دنیا و آخرت یارى خواهد کرد. امـیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست انسان دوست نخواهد بود جز آنگاه که در سه چیزپاس او را بدارد: در بدبختى او, در غیبت او و در وفات او. امـام حـسین (ع ) فرموده است : درباره برادر مؤمن خود به هنگامى که از تو غایب شودچیزى مگو جز آنچه را که دوست دارى در صورت غیبت تو از او درباره ات بگوید.
امـام بـاقـر(ع ) فـرموده است : برادر دینى خود را هرگاه از تو غایب شود چنان یاد کن که دوست دارى به هنگامى که از او غایب مى شوى تو را یاد کند. امـام صادق (ع ) فرموده است : برادر دینى خود را هرگاه از شما غایب شود به نیکوترین نحوى یاد کنید که دوست دارید در صورت غیبت خود بدان گونه یاد شوید. نیز: کسى که دوستش را پاس مى دارد خداوند او را پاس مى دارد. همان گونه که بر تو لازم است در غیاب دوست خود چیزى نگویى که موجب تحقیر وکاستى قدر او شـود هـمچنین بر تو واجب است که گفتار دیگران را در صورتى که از این قبیل باشد رد, و در غیاب وى او را یارى کنى . پـیـامـبـر خـدا(ص ) فـرمـوده اسـت : کسى که به برادر (دینى ) خود کمک کند بدین گونه که درمجلسى بشنود از او بدگویى مى کنند و او آن را رد کند خداوند هزار نوع شر را در دنیا وآخرت از او دور مى سازد, و اگر رد نکند در حالى که بر آن تواناست گناه کسى را دارد که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد. امام صادق (ع ) فرموده است : کسى که در نزد او برادر مؤمنش غیبت شود و وى او رایارى کند خدا او را در دنـیـا و آخـرت یارى خواهد کرد . و کسى که در نزد او برادر مؤمنش غیبت شود و وى او را یارى و از او دفاع نکند خداوند اورا در دنیا و آخرت پست و خوارمى سازد. روش ائمـه اهـل بـیـت (ع ) در حـفـظ شـؤون بـرادر (دیـنـى ) چـه در حال زندگى و چه پس از مرگ جالبترین نمونه است چه هر یک از آنها اصحاب خود را پیوسته به نیکى یاد مى کردند واعمال نـیـک و مـفـاخـر و مـزایا و صفات پسندیده و سجایاى کریم آنها را بر مى شمردند و برفقدان آنها افسوس مى خوردند و اشتیاق خود را به دیدار آنها اظهار مى کردند.
چنان که امیرمؤمنان (ع ) هنگامى که از یکى از برادران دینى خود که زندگى را بدرود گفته بود یاد مى کند مى فرماید: در گذشته مرا برادرى به خاطر خدا بود که کوچک بودن دنیادر نظرش او را در چـشم من بزرگ مى داشت او از زیر سلطه شکمش بیرون رفته بود به طورى که اگر چیزى نـمـى یـافـت آن را آرزو نـمى کرد, و اگر مى یافت آن را زیاد به کارنمى برد, و در بیشتر عمر خود خاموش بود و اگر سخن مى گفت بر گویندگان غلبه مى کردو تشنگى پرسش کنندگان را فرو مـى نـشـانـد, او ضعیف بود و ضعیف پنداشته مى شد لیکن هرگاه زمان کوشش فرا مى رسید شیر خشمگین و مار پر زهر بیابان بود, برهان و دلیل نمى آورد مگر زمانى که نزد قاضى مى آمد و کسى را بـه کـارى که در مانند آن عذرى مى یافت سرزنش نمى کرد جز آنگاه که عذر او را مى شنید, و از دردى شـکـایت نمى کردمگر وقتى که بهبودى مى یافت , و آنچه را مى گفت انجام مى داد, و آنچه نـمـى کـردنـمـى گـفت , و اگر در سخن بر او غلبه مى کردند در خاموشى بر او غلبه نمى یافتند, درشـنیدن حریصتر بود تا بر گفتن , و اگر ناگهان دو امر به او رو مى آورد مى نگریست کدام یک به خواهش نفس نزدیکتر است و با آن مخالفت مى کرد.
بـر شـمـاسـت که این صفات را دارا و به آنها رغبت داشته باشید, و اگر توانایى همه آنها راندارید بدانید که فراگرفتن اندک بهتر او فروگذاشتن بسیار است . روایـت شـده است امام حسن (ع ) روزى در توصیف یکى از یاران خود به اصحاب خویش فرمود:
و میان گفتار آن حضرت و سخنان پدر بزرگوارش که در فوق ذکر شد مشابهت بسیارى است , من شـمـا را آگاه کنم از دوستى که در نظر من از بزرگترین افراد این مردم بود, و آنچه او را در نظر مـن بـزرگ کـرده بود کوچکى دنیا در نظر او بود, وى از زیر سلطه شکم بیرون رفته بود از این رو میلى به آنچه نمى یافت نداشت , و از آنچه مى یافت زیاداستفاده نمى کرد, همچنین او از زیر سلطه جـهـل خـارج شـده بود لذا دستش را درازنمى کرد جز در وقت وثوق به این که سودى به دیگرى بـرساند و گامى بر نمى داشت جزبراى این که کار نیکى انجام دهد, و هرگز خشمگین و رنجیده نـمـى شد, و هرگاه درمحضر دانشمندان حاضر مى شد به شنیدن حریصتر بود تا به گفتن , و هر گـاه در سـخـن بـراو غـلـبـه مـى کردند در خاموشى بر او غلبه نمى یافتند و بیشتر عمرش را به خـامـوشـى گـذرانـیـد و هرگاه سخن مى گفت بر گویندگان فایق مى آمد, هرگز در نزاعى شـرکت نمى جست و در جدالى وارد نمى شد, و جز به هنگام مشاهده داور اقامه دلیل نمى کرد....تا پایان . آرى دوسـت وفـادار دوسـتـش را در غـیاب او به همان گونه بلکه بهتر از آنچه در حضور ازاو نام مى برد یاد مى کند, چنان که شاعر گفته است :
و اذا الفتى حسنت مودته ----- فى القرب ضاعفها على البعد
هـمـچـنـیـن شـؤون او را پـس از مـرگـش بـه همان گونه حفظ مى کند که در زمان حیات او حفظمى کرده است . به طورى که شاعر گفته است :
و انى لاستحیید و الترب بیننا ----- کما کنت استحیید و هویرانی
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:49 عصر )
27- مداومت بر دوستى
یـکى از ویژگیهاى دوستى صادقانه و مودت خالصانه آن است که پیوسته رو به افزایش است , وهر چـه زمـان بـر آنـهـایـى کـه در راه خـدا دوستى یکدیگر را اختیار کرده اند مى گذردروابط آنان مـسـتـحـکـمتر و پیوند آنها ریشه دارتر مى شود, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى برادران دینى پایدارتر است . برعکس دوستیهایى که بر اغراض شخصى و مصلحتهاى مادى تکیه دارد از همان روزنخست زوال و نـاپـایـدارى بـر آن نوشته شده است , اینان دوستان روزگار خوشى و رفاه مى باشند و همانهایى هستند . که امام على بن ابى طالب (ع ) در شعر مشهور خود آنها رانشان داده است :
و ما اکثر الاخوان حین تعدهم ----- ولکنهم فی النائبات قلیل
آنـان بـه مـقـتضاى شرایط رنگ عوض مى کنند, و همگام با اوضاع زمان تغییر ماهیت مى دهند, بر دوسـتى پایدار نمى مانند و بر محبت ایستادگى نمى کنند . آرى آنان دشمنانندوباید از آنها دورى جست , زیرا در دوستى آنها سودى نیست , چنان که امیرمؤمنان (ع )فرموده است :
ولاخیر فی ود امرى ء متلون ----- اذا الریح مالت مال حیث تمیل
آرى , هـمنشین شایسته و دوست راستین کسى است که در دوستى و برادرى ثابت قدم باشد و در سختى و رفاه به دوستى و محبت خود ادامه دهد, از این رو پیامبرخدا(ص )فرموده است : خداوند مداومت بر دوستى دوستان دیرین را دوست مى دارد پس بر آن مداومت کنید. امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از کرامت انسان است که بر روزگار گذشته خود بگرید, وبه وطن خویش مشتاق باشد, و دوستان دیرین خود را پاس بدارد. داوود(ع ) به فرزندش سلیمان (ع ) گفت : اى فرزند من ! دوست دیرین خود را مادام که بردوستى تـوپایدار است با دوست تازه به دست آمده عوض مکن , و اگر تو را تنها یک دشمن است او را اندک مشمار, و اگر تورا هزار دوست است آنها را زیادمپندار.
یکى از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :
و لیس کثیر الف خل و صاحب ----- و ان عدوا و احدا لکثیر
دوسـت دیـریـنـى که دلش غرق در محبت دوست خویش و درونش لبریز از محبت او ووجدانش پایبند دوستى و برادرى با اوست ممکن نیست دوستش را در هر رویدادى که احساس وظیفه کند ترک کند .
چه کسى که دوستش را در حوادث رها سازد یا او را بادیگرى عوض کند هرگز دوستى راسـتـیـن و یا صدیقى گرم و صمیمى نیست بلکه او جزنادانى احمق چیز دیگر به شمار نمى آید, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى احمق مانند خاک زدوده مى شود. نیز: نگهبان دوستى باش هر چند نگهبان نمى یابى . امـام صادق (ع ) این دوست نمونه را با این دو بیت که در این باره از دیر زمان بدانها تمثل جسته اند مجسم ساخته است :
اخوک الذی لو جئت بالسیف عامدا ----- لتضربه لم یستغشک فی الود
ولو جئته تدعوه للموت لم یکن ----- یردک ابقاء علیک من الرد
آن حـضرت مى فرمود: نادانى در سه چیز است : تبدیل دوستان , مخالفت بدون دلیل وجستجو از چیزى که به تو مربوط نیست. امـا کـسى که دوست شایسته اش را پس از گذشت رفاقتى طولانى ملول و آزرده سازددوست به شـمـار نـمـى آیـد, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از دل آزرده ایمن مباش چه براندازى کوههاى استوار از الفت دادن دلهاى گریزان آسانتر است . امام صادق (ع ) فرموده است : ملول هرگز دوستى نمى کند. نیز: به دوستى انسان آزرده اطمینان مکن چه در آن هنگام که بیشترین اطمینان را به اودارى تو را تنها مى گذارد, و در آن وقت که بیشترین پیوند را به او برقرار مى کنى از تومى برد.
نیز: براى انسان ملول و آزرده دوستى نیست .
دوستى درست هر چه بر دورانش بگذرد و مدتش به درازا کشد بر ثبات آن در نفس ورسوخ آن در دل افـزوده مـى شود و به صورت قرابت و خویشاوندى نزدیک در مى آید, چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستى خویشاوندى به دست آمده اى است . نیز: دوستى پیوسته ترین نسبتهاست . امـام بـاقـر(ع ) فـرموده است :
مؤمن برادر پدر ومادرى مؤمن است چه خداوند مؤمنان را ازگل بهشت آفریده و نسیم بهشت را در سینه آنها به وزش در آورده است از این رو آنها هم از طریق پدر و هم مادر برادرند. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت :
بـیـسـت روز رفـاقت , خویشاوندى است . بسا دوستى ازحیث هـمبستگى و روابط بر خویشاوندى فزونى یابد,
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بسا بیگانه که از خویشاوند نزدیکتر است . نیز: خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى . امـام حسن (ع ) فرموده است : خویشاوند کسى است که محبت او را نزدیک کرده هر چندنسبتش دور بـاشـد و بـیـگـانـه کـسـى اسـت کـه نـبودن محبت او را دور کرده اگر چه نسبتش نزدیک باشد. هـرگـاه بـرادرى و دوسـتـى مـیان دو تن به سر حد کمال رسد مودت در دل آنان رسوخ یابدبه گـونـه اى که گذشت زمان و دگرگونى شرایط نتواند در آن مؤثر واقع شود این امرروشنگر آن است که میان این دو دوست همگونى فطرى و قرابت طبیعى و گفت و شنودروحى وجود دارد و گر نه با یکدیگر سازگار نمى شدند و میان آنها توافق حاصل نمى شد. پـیـامبر خدا(ص ) فرموده است : ارواح سپاهیانى منظم اند آنچه از آنها یکدیگر رامى شناسند با هم الفت مى گیرند و آنچه از آنها یکدیگر را نمى شناسند پشت به هم مى کنند. عـلـى بن ابى طالب (ع ) فرموده است : نفوس شکلهایى هستند هر چه از آنها با هم شباهت دارد با یکدیگر متفق مى شوند, و مردم به همشکلهاى خود راغبترند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:48 عصر )
دوست یابی (قسمت ششم)
20) آنچه زداینده محبت است 1
آنـچه در صفحات پیش مورد بحث قرار گرفت همگى درباره مقدمات دوستى و موجباتى بود که انـسـان را در بـه دسـت آوردن دوسـتان و کسب محبوبیت در میان آنان یارى مى دهد.اکنون در مباحثى که بزودى خواهد آمد از آنچه این پیوند روحى را مى گسلد و این رابطه مقدس را مى برد سخن گفته خواهد شد.
پـیـامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) که این کتاب ما بر پایه راهنماییهاى درست وآموزشهاى صـحـیـح آنها استوار است به هر چیزى که بر دوستى و وداد بیفزاید و نهال محبت و برادرى را در سرزمین دلها بنشاند دعوت و بدان مردم را ارشاد و تشویق کرده اند و به همین گونه از هر چیزى که در نفوس کینه و دشمنى پدید آورد مردم را برحذر داشته و به زیانها و خطرهایى که در این راه اسـت هـشـدار داده انـد, خطرهایى که به هر خردمندى واجب است از آنها دورى جوید تا بتواند با دوسـتانش در زندگى سراسرتوام با رفاه و سرور که شادیها آن را احاطه کرده دوستى و وفادارى آن را فرا گرفته باشدبه سر برد.
1- چاپلوسى
تملق و چاپلوسى جرثومه مرگبارى است که پیوسته پیکره دوستى را مى پوساند تا آنگاه که آن را از بن براندازد و پایه هاى آن را منهدم سازد, چه دوستى اگر بر اخلاص صحیح قلبى و مودت روحى صـادقـانه و بى شایبه تکیه نداشته باشد چیزى جز یک نوع دوستى ظاهرى نیست که نه امیدى به سود آن است و نه فایده اى از آن به دست مى آید. از این روپیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) ما را بـه اخـلاص در دوسـتى امر کرده و از تملق وچاپلوسى پرهیز داده و از عواقب وخیم آن برحذر داشته اند.
پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هنگامى که مردم اظهار علم و دانش کنند در حالى که عمل به آن را ضـایع سازند و به زبان دوستى کنند در صورتى که به دل , با یکدیگر دشمن باشند, و قطع رحم مى کنند خداوند آنها را لعن مى کند و کر و کورشان مى گرداند. امام باقر(ع ) فرموده است : چاپلوسى از اخلاق مؤمن نیست.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : چاپلوسى زیاد موجب بدگمانى است , هنگامى که مورداعتماد دوست خود قرار گرفتى از تملق به حسن نیت باز گرد.
امام عسکرى (ع ) فرموده است : بد بنده اى است آن که داراى دو چهره و دو زبان است دوستش را در حـضـور مـى سـتاید و در غیاب از او بد مى گوید, اگر چیزى به دوستش عطاشود به او رشک مى برد, و اگر گرفتار شود او را یارى نکرده و خوار مى کند.
2- خیانت به دوستان
خـیـانـت از زشت ترین گناهها و ناپسندترین رذیله ها و نشانه پلیدى باطن و پستى اخلاق است , و هرگاه خیانت نسبت به دوستان صورت گیرد جرمى سخت تر و گناهى بزرگتراست چه علاوه بـر قـبـح ذاتى موجب از میان رفتن حرمت دوستى و تعدى به حقوق آن وسبب گسیختن پیوند رفاقت و بریدن رشته مودت و برادرى است .
از ایـن رو ائمـه اهـل بـیت (ع ) اهتمام بسیار به این امر داشته و جامعه اسلامى را از آلودگى به این خوى زشت هشدار داده و بر حذر داشته اند. امـیـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده است : مؤمن برادر (دینى ) خود را سرزنش نمى کند, و به اوخیانت نمى ورزد, و او را متهم نمى سازد, و وى را خوار نمى کند, و از او بیزارى نمى جوید.
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : مـسـلـمان برادر مسلمان است به او ستم نمى کند و او راخوار نمى سازد, و به او خیانت نمى کند. نـیـز: مـؤمـن برادر مؤمن است به او ستم نمى کند, خوارش نمى گرداند, فریبش نمى دهد,از او بدگویى نمى کند, به او خیانت نمى ورزد, و به وى دروغ نمى گوید. نیز: با مردم غش به کار مبر که بى دوست مى مانى و غش شعبه اى از خیانت است . نیز: مسلمان برادر مسلمان است به او خیانت نمى کند و فریبش نمى دهد, و ستم به اونمى کند, و به وى دروغ نمى گوید, و از او بدگویى نمى کند. هـرگـاه نـسبت به برادر دینى خود قصد بدى در دل داشته باشى به او خیانت کرده اى , چنان که امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : بر شما باد تقواى الهى و این که در دل خود نسبت به برادر مؤمن خـویـش چـیـزى را پنهان نکنید که آن را براى خود دوست ندارید چه هربنده اى چیزى را درباره بـرادر مـؤمـنـش در دل پنهان بدارد که آن را براى خود دوست نمى دارد خداوند آن را سبب بروز نفاق در دلش قرار مى دهد.
هرگاه برادر دینیت تو را بر رازى امین دانست چنانچه آن را افشا کنى به او خیانت کرده اى , چنان که امام باقر(ع ) فرموده است : از خیانت است که از راز برادر دینى خودسخن گویى .
هـرگاه برادر دینیت با تو مشورت کند و تو او را به راهى راهنمایى کنى که در آن زیان اوست به او خـیـانـت کـرده اى , چـنان که پیامبر خدا(ع ) فرموده است : کسى که برادر دینى خود را به امرى راهنمایى کند و بداند صلاح او در غیر آن است به وى خیانت کرده است .
از خـیانت به دوست آن است که برخى از لغزشهایش را در خاطر نگهدارى کنى تا او رامیان مردم رسـوا گـردانـى بـلـکـه ایـن عمل به کفر نزدیکتر است , چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : کـمـتـریـن کـفر آن است که انسان از برادر دینى خود سخنى بشنود و آن رادر خاطر نگهدارد و بخواهد به وسیله آن او را مفتضح سازد, آنان (در آخرت ) بهره اى نخواهند داشت .
نـیز از خیانت است که چیزى درباره او بگویى که از قدرش بکاهد و به حرمت او زیان رساند,
چنان که پیامبر گرامى (ص ) فرموده است : هر کس از برادر (دینى ) خود چیزى نقل کند و منظورش از مـیـان بـردن عـدالـت و مروت او باشد و از او عیبجویى کند خداوندبه کیفر گناهش او را هلاک خـواهـد کـرد تـا آنـگـاه کـه از عهده آنچه گفته است برآید و هرگزنخواهد توانست از عهده آن برآید. از خـیـانـت اسـت آن کـه بـه او دروغ بگویى در حالى که او تو را راستگو مى پندارد, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : خیانت بزرگى است که تو به برادر (دینى ) خود مطلبى بگویى که او تو را در آن صادق مى داند در حالى که تو در آن به او دروغ مى گویى .
از خـیانت است آن که مشاهده کنى که برادر دینى تو کار زشتى انجام مى دهد و تو او را بازندارى , چـنـان کـه امام صادق (ع ) فرموده است : کسى که ببیند برادر (دینى ) وى مرتکب کارى است که ناخوشایند اوست و وى را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است . از خـیـانـت اسـت این که در دل برادر (دینى ) خود را دوست بدارى لیکن او را از آن خبرندهى و آگاهش نکنى , چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسى که نسبت به برادرمسلمانش در دل خود احساس دوستى کند و او را بدان آگاه نسازد به وى خیانت ورزیده است . از خیانت آن است که برادر دینى تو در حاجتى از تو کمک بخواهد و تو در برآوردن حاجتش با تمام تـوان خـود نـکـوشـى , چـنان که امام صادق (ع ) فرموده است : هر مردى ازاصحاب ما که یکى از بـرادرانش در حاجت خود از او کمک بخواهد و او با تمام توان خوددر برآوردن حاجتش نکوشد به خدا و پیامبرش و مؤمنان خیانت کرده است .
کـسـى که دلش را پاک و درونش را نسبت به برادران مؤمن خود اصلاح کند و کینه و نیت بدى از آنها به دل نداشته و در دوستى و محبت خود اخلاص داشته باشد زندگانى خودرا به اتفاق آنان با سعادت و خوشبختى سپرى خواهد کرد و پس از مرگ به مقامات عالى دست خواهد یافت چنان که از حدیث زیر روشن خواهد شد.
انـس بـن مـالک نقل کرده که : نزد پیامبر خدا(ص ) نشسته بودیم , آن حضرت فرمود: همین حالا مـردى از اهـل بـهـشـت بر شما وارد مى شود پس از آن مردى از انصار در حالى که قطره هاى آب وضویش از محاسنش مى چکید و نعلین خود را به دست چپش آویزان کرده بود وارد شد . فرداى آن روز نـیز پیامبر(ص ) همان سخن را تکرار فرمود, و همان مردمانند بار نخست ظاهر گردید . چون روز سـوم شـد پیامبر(ص ) همان کلمات را تکرار کرد, وآن مرد مانند بار نخست وارد شد .
هنگامى که پیامبر خدا(ص ) از جا برخاست عبداللّه بن عمر به دنبال آن مرد رفت و به او گفت : من با پدرم کـشمکش داشتم به همین سبب سوگند یاد کردم که تا سه روز بر او وارد نشوم اگر صلاح بدانى مرا نزد خود سکنا ده تااین سه روز بگذرد .
آن مرد گفت : آرى .
انس گفته است : عبدااله نقل مى کرد که این سه شب را نزد او به سر بردم و ندیدم که درساعتى از شب براى عبادت برخیزد و تنها هنگامى که در بستر خود تغییر وضع مى دادذکر خدا مى گفت تا آنگاه که براى اداى نماز صبح بر مى خاست . عبداللّه گفته است : اما من در این مدت جز خوبى از او نشیندم .
هنگامى که آن سه شب سپرى شد و نـزدیـک بـود عـمـل او را حقیر بشمارم به او گفتم : اى بنده خدا! میان من و پدرم درگیرى و هجرتى واقع نشده است لیکن از پیامبر خدا(ص ) شنیدم که سه بار مى فرمود:همین الان مردى از اهل بهشت بر شما وارد مى شود و در هر سه بار تو وارد مى شدى ازاین رو خواستم نزد تو به سر برم تـا بنگرم عملت چیست تا به تو اقتدا کنم , و ندیدم عمل بزرگى انجام دهى پس چه چیزى تو را به آن جـا رسانده که پیامبر خدا(ص ) درباره ات چنین فرموده است ؟ پاسخ داد: جز آنچه دیدى عملى ندارم .
عبداللّه گفته است : هنگامى که بر مى گشتم مرا صدا کرده و گفت : من غیر از آنچه دیدى نـیـسـتم جز این که دردرون خود نسبت به احدى از مسلمانان کینه ندارم , و به کسى که خداوند خـیـرى را به او عطاکرده است حسد نمى ورزم . عبداللّه گفت : این همان چیزى است که تو را به این مرتبه رسانده است .
شـایـسـتـه ذکر است که انسان خردمند تنها با کسى دوستى مى وزد که در محبت با اخلاص و در بـرادرى وفـادار بـاشـد و هـرگـز دوسـتى و محبت را در غیر مورد خود به کار نمى برد. چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : با کسى که وفا ندارد دوستى مکن .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:46 عصر )
22) آنچه زداینده محبت است 3 (دشمنى دوست و دوستى دشمن)
6- دشمنى دوست و دوستى دشمن
از جمله چیزهایى که تحمل آن بسیار دشوار و وقوع آن براى انسان مشقت بار مى باشدآن است که مشاهده کند دوست او با دشمنش همگام است و وى را دیدار و با او دوستى و برادرى مى ورزد, این امر در انسان ایجاد درد و اندوه مى کند, و گاهى این درد و اندوه به نفرت و دشمنى تبدیل , و پس از آن بـه قـطـع رشـتـه دوسـتى و کناره گیرى از هم منجرمى گردد, و سرانجام به برخوردها و درگـیـریـهـایـى مى رسد که عواقب آنهاپسندیده نیست ,چه دوستى با دشمن عواطف دوست را جریحه دار مى کند و دلش را به درد مى آورد و به دوستى و برادرى آسیب مى رساند. هـمچنین اگر مشاهده کنى کسى با دوست وفادار و عزیز تو دشمنى مى کند و یا حیله ومکرى را نسبت به او در ضمیر خود مى پروراند بى شک تو رنجیده و بیگانه وار با اوروبرو مى شوى و دلت را دربـاره او پـر از خـشم مى یابى , زیرا کسى که نسبت به دوست توبدى کند مانند آن است که به تو بدى کرده , و آن که با او دشمنى کند چنان است که با تودشمنى ورزیده است , چه تو و او در درک و احـساس یک روح هستید هر چند کالبدتان اختلاف دارد . از این رو بر همه دوستان لازم است که هـر یـک از آنـها دوست دوست خودرا دوست بدارد و با او دشمنى نکند, همچنین دشمن دوست خـود را دشـمـن خـویـش بشمارد و با او دوستى نکند . ائمه اهل بیت (ع ) از این امر که در زندگى دوستان داراى اهمیت بسیار است غفلت نورزیده بلکه نسبت به آن هشدار داده اند تا مردم در امور خودروشن و آگاه شوند و در زندگى خویش داراى بصیرت و بینایى باشند. امیرمؤمنان (ص ) به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : دشمن دوستت را به دوستى مگیر که با دوستت دشمنى مى کنى . نـیـز: هـرگـاه بـه دوست خود وثوق و اطمینان دارى مال و توان خود را در راه او صرف کن وبا دوست او دوست و با دشمنش دشمن باش .
نـیز: دوستان و دشمنان تو هر کدام سه دسته اند, دوستانت عبارتند از: دوست و دوست دوست , و دشمن دشمن , اما دشمنانت عبارتند از: دشمن , و دشمن دوست , و دوست دشمن
یکى از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :
صدیق عدوى داخل فى عداوتى ----- و انى لمن ود الصدیق ودود
دیگرى گفته است :
تود عدوى ثم تزعم اننى ----- صدیقک ان الراى عنک لعازب
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:46 عصر )
آیین دوستی
از آنجا که «دوستی» یکی از فراگیرترین رابطههای انسانی میان مردم است، بجاست که این موضوع را با تأمل بیشتری مورد توجه قرار دهیم.
نعمتِ «دوست»
از قدیم گفتهاند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.
دوست، همدم تنهاییهای انسان، شریک غمها و شادیها، بازوی یاریرسان در نیازمندیها، تکیهگاه انسان در مشکلات و گرفتاریها و مشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است.
بعضی از مردم، به خاطر خصلتهای خودخواهانه یا توقعات بالا یا تنگنظری یا سختگیری یا دلایل دیگر، نمیتوانند برای خود، دوستی برگزینند و از «تنهایی» درآیند. این به تعبیر حضرت امیر(ع) نوعی ناتوانی و بیدست و پایی است.
هم دوست یافتن، «هنر» است، هم دوست نگه داشتن، هم دوستیهای تعطیل شده و به هم خورده را دوباره پیوندزدن و برقرار ساختن. علی(ع) میفرماید:
«اَعجَزُ الناسِ مَنْ عَجَزَ عَن اکتسابِ الأخوان، وَ اعجزُ منه مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنهم»(1)
ناتوانترین مردم کسی است که از دوستیابی ناتوان باشد. ناتوانتر از او کسی است که دوستانِ یافته را از دست بدهد و قدرت حفظ آنها را نداشته باشد.
تأمل در اینکه چه خصلتها و برخوردها و روحیههایی سبب میشود انسان، دوستان خود را از دست بدهد و تنها بماند، یا آنکه از آغاز، نتواند دوستی برای خویش بگیرد، ضروری است. سعدی گفته است: «دوستی را که به عمری فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.»
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:42 عصر )
آداب رفاقت
بحث دربار? رفاقت است، باید مواظب باشیم بچه های ما، جوانهای ما از دختر و پسر با چه افرادی رفت و آمد دارند، و در ضمن باید توجه داشته باشیم که این مسأله برای خودمان هم هست، و مواظب باشیم با چه کسانی رفت و آمد داریم و بدانیم که رفیق، فوق العاده در زندگی انسان مؤثر است، در سعادت و شقاوت بچه ها، جوانها، و در سعادت و شقاوت همه و همه تأثیری بسزایی دارد. انسان مدنی است یعنی دوست یاب است. و اینکه با کسی رفت و آمد کند برای انسان ضروری است، انسان به تنهایی نمی تواند زندگی کند و علاوه بر آن هر زن و مردی مخصوصاً جوانها دوست دارند که دوستی داشته باشند، آشنایی داشته باشند و با آنها رفت و آمد نمایند و با آنها نشست و برخاست داشته باشند. این یک مسأله ضروری است.
ما می دانیم بچه ها، حتی بچه های دبستانی دوست دارند. رفیق دارند، افرادی را اول سالی انتخاب می کنند برای دوستی و نشست و برخاست و گفت و شنود و این دوست یابی در جوانها بیشتر است و اما در هم? افراد چه بچه، چه نوجوان ، چه جوان ، چه پیر ، چه زن و چه مرد دوست گرفتن مسلّم است. از اینکه باید دوست داشته باشیم ، رفیق داشته باشیم ، رفت و آمد باید بکنیم دراین باره اشکالی نیست، اشکالی که هست در انتخاب است که اگر جوان شما رفیق نابابی را انتخاب کرد این رفیق ناباب، جوان شما را خراب می کنند، او را گمراه می سازد. چنانچه بچه شما با یک دوست خوب و از خانواده ای خوب و متدین سروکار و رفت و آمد داشته باشد، بچ? شما رو به سعادت می رود.
اگر بچ? شما علاقه به درس نداشته باشد همان رفیق خوب او را درس خوان می کند، و چنانچه بچه شما یک رفیق تنبل پیدا کرد ، جوان شما یک رفیق تنبل انتخاب نمود همان روز اول و دوم تنبلی این رفیق روی جوان و بچه اثر می گذارد و می بینید مطالعه ای که می کرد دیگر انجام نمی دهد، درسی که می خواند دیگر نمی خواند، از این جهت در روایات اهلبیت راجع به انتخاب رفیق خیلی سفارش شده است، به اندازه ای سفارش شده است که رسول گرامی (ص)می فرماید:
« المرء علی دین خلیله» یعنی رفیق در دین انسان تأثیر بسزائی دارد، بعد هم می فرمود: ببین با که رفاقت می کنی. امام صادق (ع) می فرماید: رفیق خوب مثل این است که بادی بوزد به گلستانی وقتی باد وزید به گلستان می فرماید آن باد بوی عطر از گلستان می گیرد، ولو اینکه آن باد خود عطر ندارد. اما همین مقدار که این باد آمد در گلستان، از گلستان عطر می گیرد اگر رفیق، خوب شد نظیر همان بادی است که با عبور از گلستان ، معطر می شود.
« مثل الجلیس الصالح مثل العطار، إن لم یعطک من عطره أصابک من ریحه» رفیق خوب تو را معطر می کند به عکس، امام صادق(ع) می فرماید: رفیق بد مثل آتش می ماند همین طور که اگر شما با آتش تماس گرفتی شما را می سوزاند، رفیق بد یقین داشته باش تو را بد می کند، علی (ع) می فرماید: « ایّاک و مصاحبة الفسّاق فِاّنَ الشّر بالشرملحق » . اگر آن شر باشد یکروز ، دو روز طول نمی کشد تو هم شرّ خواهی شد.
در روایت دیگری آن حضرت می فرماید: «مجالسة الأشرار تورث سوء الظنّ بالأخیار» یعنی مواظب باش با رفیق بد نشست و برخاست نکنی برای این که اول بدی او، این است که تو را بدبین به بزرگان می کند، اگر شما یک رفیقی داشته باشی که پشت سر بزرگان حرف بزند ولو اینکه شما مرید آن بزرگان باشی یک ماه طول نمی کشد که شما هم به او بدبین می شوی.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:41 عصر )
اهمیت دوست و دوستی:
آن زمان که غصه های دنیا روح را می پژمرد، آن زمان که قلب در چنگال اندوه و ماتم فشرده می شود، آن زمان که دل می گیرد و هم صحبتی می طلبد، در تمنای کسی هستم که سخنم را به درستی بشنود، دردم را بفهمد و روحم را با کلامی یا حتی نگاهی التیام بخشد.
هدف غایی فرد مسلمان بندگی خدا و کمال یافتن در ابعاد روحی و اخلاقی است، پس انتخاب دوست باید متناسب با این هدف والا باشد. دوست خوب ما را به یاد خدا می اندازد و از معاصی باز می دارد و به کار خیر وادار می کند. وجود او سبب نجات از تنهایی و بیرون آمدن از وحشت انزواست. در تنگناهای زندگی آدمی یار و غمخواری خواهد داشت و در تصمیم گیری ها مشاور و راهنمایی. اگر غمی پدید آید دوست و یاور آدمی آن را از دل می زداید و اگر حرکت و سفری در پیش آید آرامش و اطمینان در اثر وجود دوست حاصل خواهد شد.
روایات ما می گویند: دعای مؤمن برای مؤمن دفع بلا می کند و دوستی و انس در راه خدا دریچه ی روزی را به روی انسان می گشاید.
نظر به چهره ی مؤمن به شرطی که در راه خدا باشد عبادت است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:40 عصر )
چگونه به فرزندمان بگوییم سیگار نکشد؟
آنچه کاملا واضح است این است که والدین نمیخواهند بچههایشان دچار دردسر شوند؛ از سلامت فاصله بگیرند و با روی آوردن به سیگار و اعتیاد به آن، وسوسه امتحان کردن دیگر مواد را در سر بپرورانند.
اما شگردی که آنها را به این هدف مهم برساند، چیست؟ سختگیری و تحت فشار قرار دادن بچهها یا رها کردن آنها؟ واقعا کدام راهحل منطقی به نظر میرسد؟ اگر شما فرزند نوجوانی دارید احتمالا برایتان به تجربه ثابت شده است که بچهها از هر آنچه منع شوند، بیشتر دوست دارند انجاماش دهند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:38 عصر )
تأملی برآسیبشناسی دوستی ها
این نکته را همه ما میدانیم که تمام خوشبختیها و سعادتها در امکانات مادّی و دنیوی خلاصه نشدهاند؛ بلکه یک سعادت هست که از خیلی چیزها بهتر و مطلوبتر است، امّا هر کسی دارای آن نیست و آن، همنشین و رفیق خوب است.
جوان از روحیهای پاک و سرشار از زیبایی و مهربانی برخوردار است و این روحیه حسّاس او در رسیدن وی به اهداف خویش بسیار با ارزش است و نباید این روحیه، دچار آسیب یا خطر شود. یکی از این خطراتی که جوان را تهدید میکند، همنشین و رفیق بد است. جامعهپذیری، فرایندی است که در جریان آن، انسانها طی چندین سال و در سنین مختلف، الگوهایی را از یکدیگر یاد میگیرند.
بسیاری از الگوهای پذیرفته شده و مورد قبول جوانان، پیشنهادی از ناحیه دوستانشان است؛ زیرا جوانْ بیشتر به گروه همالان و همسالان خود بها میدهد تا به دیگران . لذا دوست و همنشین انسان میتواند آثار و کارکردهای مثبت و یا منفی بر شخص بگذارد و ما در این نوشتار به گوشهای از کارکردهای منفی و ویژگی های دوست بد خواهیم پرداخت.
رویکرد اسلام به دوستی
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:37 عصر )
وقت دوستیها رنگ می بازد؟
نقل یک حکایت قدیمی
دو دوست با پای پیاده از جاده ای می گذشتند، بین راه بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند، یکی از آنها با عصبانیت و از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد، دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد، ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شنهای بیابان نوشت: «امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.» سپس هر دو به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند، تصمیم گرفتند کمی آن جا بمانند و کنار برکه استراحت کنند. ناگهان دوستی که سیلی خورده بود، لغزید و در برکه افتاد و نزدیک بود، غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.
مرد نجات یافته بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: «امروز بهترین دوستم مرا از غرق شدن نجات داد».دوستش با تعجب از او پرسید: چرا آن روز که به تو سیلی زدم آن را روی شنهای صحرا نوشتی، ولی اینک محبت مرا روی صخره حک می کنی؟
او لبخندی زد و پاسخ داد: وقتی دوستی ما را آزار می دهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کند، یعنی بدی افراد را باید زود فراموش کنیم، ولی وقتی خدا محبتی در حق ما می کند، باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ چیز نتواند آن را از بین ببرد و هرگز آن محبت را فراموش نکنیم.
تعریف دوستی
دوستی نوعی ارتباط بین افراد است که در دوره های مختلف سنی تغییر می کند، ولی داشتن دوست خوب در تمام مراحل زندگی لازم و ضروری به نظر می رسد. روانشناسان معتقدند؛ دوستی مطلوب زمانی بین دو نفر برقرار می شود که رابطه عاطفی دو جانبه و متقابل برقرار شود و هر چه ویژگیهای شخصیتی آنان به هم نزدیکتر باشد، دوستی با معناتر و عمیق تر می گردد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوستی ( شنبه 90/1/27 :: ساعت 1:35 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.